گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره
شماره 18 - بهمن و اسفند 1378
در آستانه تاریخی جدید







اسماعیل شفیعی سروستانی شاید پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم آنچنان که در غرب در میان ساکنان دو قاره آمریکا و
اروپا مطرح است در میان ما مطرح نباشد. دلیل این امر هم معلوم است. براي همه مردمی که در سرزمینهاي اسلامی زندگی میکنند
مبدا تاریخ، هجرت حضرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوآله، است و از اینرو از منظر مسلمین، ما در حال گذر از نیمه اول قرن
چهاردهم هستیم و نه قرن بیستم. اما اگر درست به ماجرا بنگریم - و صرف نظر از موضوع مبدا تاریخ - این کشورها از نظر موقعیت
تاریخی نیز در قرن بیستم زندگی نمیکنند که حالا گذر از آن برایشان از اهمیت ویژهاي برخوردار باشد. چرا که طفیلیان فرهنگ و
تمدن معاصر غربی با فاصلهاي بیش از یکصد سال سر در پی آنها نهادهاند. و تنها با حفظ صورتی ضعیف و نمور از تمدن قرن
بیستم اروپا از خود صورتکی از انسان قرن بیستمی ساختهاند. کامپیوترهاي فعال در این کشورها هم به اسباب?بازیهایی شبیهاند که
دخالت مستقیمی در حیات نظامی و اقتصادي و صنعتی آنها ندارند که کسی بخواهد برایشان دل بزند. به همین خاطر است که تنها
در ایران سخن به میان آمده است. و از همه مهمتر مردم این کشورها « بحران سال دو هزار » یا همان Y2K طی یکی دو ماه اخیر از
مسلمانند و مسیح و آئین او همواره در حاشیه و سایه زندگی آنها قرار داشته است. از همین رو گذر بیست قرن از ظهور و بعثت
عیسی، علیهالسلام، موضوع مبتلا به ذهن و زبان این مردم نبود. با اینهمه قرن بیستم، با همه ماجراها و حوادثی که به همراه
داشت?سپري شد. آنچه که در دنیاي سیاست رخ داد، دستاوردهاي تکنیکی، تغییر جغرافیاي جهان، مبادلات اقتصادي، جنگها و
موضوعات دیگري از این دست میتوانند موضوع بحث کسانی واقع شوند که سعی در بازنگري قرن بیستم دارند. اما سعی ما بر آن
مطالعات فرهنگی با نگاهی اجمالی به ویژگیهاي این مقطع از حیات انسان معاصر بنگریم. آغاز مرحله سوم از » است تا از منظر
حیات تاریخی بروز و ظهور فراگیر تکنولوژي و تمدن با جلوههاي گوناگونش موجب بوده که در وقت گفتگو از غرب و حتی نقد
و نظر درباره فرهنگ و تمدن آن، قرن بیستم بیش از سایر قرون موضوع بحث و مجادله باشد. بیراه هم نیست چون غرب در این قرن
بیشترین نقش را در صحنه حیات مادي و فرهنگی انسان معاصر ایفا کرده است. اگر قرن نوزدهم میلادي را قرن ظهور و نضج
ظهور تمام نماي تکنولوژي آنست. تاریخ جدید که آغاز شد ;تفکري رخ نمود که » فرهنگ معاصر غرب بشناسیم، قرن بیستم قرن
از همه حیث تفکر انسان غربی را معطوف به زمین کرد. و شاید از همین روست که وجه تمایز اساسی دو دوره تاریخی جدید و
باید دانست. در تاریخی، همه نگاهها معطوف به آسمان بود و در تاریخی دیگر همه ? « رجوع حیث تفکر انسان » قدیم را در همین
نگاهها معطوف به زمین. به اقتضاي این تاریخ، تفکر جدید در خلوت فلاسفه و اندیشمندان غربی جان گرفت و از آن پس در بیانی
اجمالی نقل مجالس و محافلی شد که سعی در بیان تفسیري جدید اما انسانی از عالم و آدم داشت. این طفل نوزاد در دامان ادبیات
و به کمک شاعران و داستان?پردازان و نویسندگان پرورش یافت تا در هیات فرهنگ و ادبی فراگیر جماعت آدمیان را به ادب
صفحه 7 از 69
تفسیري عمومی شد. ادبی جاري و فرهنگی که در همه وجوه خود این ? « تفسیر جدید از عالم و آدم » جدید مؤدب سازد. و بزودي
دست در گردن هم « تفکر جدید، فرهنگ جدید و انسان متجدد » . دریافت جدید و صرفا انسانی از هستی را به نمایش میگذاشت
همه بناي پیشین را فرو ریختند تا پایههاي بناي نوین فرهنگ و تمدن مغرب?زمین را برکشند. قرن نوزدهم تمامیت فرهنگ جدید را
جدید را نیز فراهم میساخت. اما قرن بیستم بتمامی شاهد رشد و گسترش ? « تمدن » عرضه داشت ;در حالی که بستر مورد نیاز
تمدن غربی شد. گویی گذر ایام و قرون دریافتهاي کلی را از اجمال به تفصیل کشید تا خود را در هیات اخلاق و فرهنگ و
بالاخره تمدن آشکار سازد. در این زمان به همان سان که این فرهنگ را در آثار اهل ادب میشد خواند ;در گستره زمین و در
« ظهور مرحله سوم و آخرین مرحله از حیات تاریخی انسان معاصر » قالب مجسم نیز میشد دید. از همین روست که این قرن را بمثابه
تفسیر جهان بس است ;بیایید جهان را تغییر » : میشناسیم. آغاز و انجام با امیدواري روزي یکی از روشنفکران غربی گفته بود
یا سخنی با همین مضمون ;قرن نوزدهم امیدواري عجیبی ایجاد کرد، امید به آنکه با بسط فرهنگ و علم جدید بشر روي ? « دهیم
سعادت معهود و موعود را خواهد دید. از همه غمها رها خواهد شد و الهه خوشبختی را در آغوش خواهد گرفت. همه سالهاي اولیه
قرن بیستم یا در واقع چند دهه اول این قرن با امید سپري شد. هر روز در هواي روزي که علم و تکنولوژي دردها را درمان، ویرانیها
را آباد و بیعدالتیها را مقهور نماید و بشر را از همه نگون?بختیها رهایی بخشد. چنانکه این تمنا دستمایه آثار بسیاري از شاعران،
هنرمندان، نقاشان و... بود. جنبشهاي بسیاري در سرتاسر عالم به مدد این دریافت و تمنا رخ داد. مردان و زنانی که در هواي محو
ظلم و ظالم و رسیدن به حقوق خویش سر در پی ایدئولوژیها، مرامها و سیاست?بازیهاي غربی گذاشتند و جان و مال را در آستانش
قربانی کردند. هر چه از قرن بیستم گذشت?سایه یاس، انفعال و احساس تنهایی، بیش از پیش گسترده شد تا آنجا که در میانه این
قرن سرمایهداریهاي عنان?گسیخته، فاصلههاي طبقاتی وحشتناك، بحرانهاي اخلاقی، درهم ریختگی عناصر طبیعی و ظهور
بیماریهاي نادري که تا پیش از آن سابقه نداشت ;پیش از همه ساکنان کره ارض، غربیان را با تردید روبرو ساخت. گوئیا تجربه
فرزانه مردانی چون .« در غرب خبري نیست » : تمام و کمال این تاریخ در وجوه فکري، فرهنگی و مدنی موجب شده بود تا دریابند
گوته آلمانی، کهیرکیگورد، آلدوس هایکسلی و دیگران سعی کردند همه دریافت?خود را از وضع انسان و جهان قرن بیستم در
قالب نمایشنامه، رمان و آثار فلسفی به تصویر کشند و در کنار آنها جماعتی با رویگردانی از غرب روي به نوعی زندگی یله و رها
آوردند. هیپیها در کنار مشتاقان سنتهاي هندي، چینی، ژاپنی و امثال آنها انعکاس نوعی سرخوردگی بودند. همه امیدواري
دهههاي اول قرن بیستم مبدل به یاس مفرط در میانه این قرن و دهههاي پایانیاش شد. اما، بزودي از میانه همه سیاهیها نوري دمیدن
گرفت. برقی ساطع شد و جماعتی چند در عین ناامیدي امیدوار به دمیدن خورشیدي نو شدند. نزدیک شدن سالهاي پایانی قرن
بیستم، اخبار منتشر در میان معتقدان به مسیحیت و یهودیت درباره ظهور منجی خستگی و یاس فراگیر از تمدنی که همه چیز را
در هیچ دورهاي به اندازه یک دهه اخیر در اروپا و نه کشورهاي .« مردي میآید » میبلعید این امید را زنده میساخت که
مسلمان?نشین و یا به اصطلاح جهان سومی، درباره ظهور مسیح و منجی مسیحیت گفتگو نشده و یا آثار هنري و مطبوعاتی و حتی
سمعی و بصري به وجود نیامده است. از همین روست که میتوان گفت: این قرن با امید آغاز شد و با امید هم به پایان رسید. و
امیدواري نتیجه مایوس شدن از همه فرهنگ و تمدنی بود که گمان میرفت همه آرزوها را برآورده خواهد کرد. پایان تاریخ غرب
ي« تاریخ و تفکر » و آغاز تاریخ جدید در همه آثاري که به بررسی و مطالعه وضعیت فرهنگی و مادي انسان معاصر میپردازند از
که طی چهارصد سال اخیر (یعنی بعد از قرن 16 تا به امروز) ظهور کرده با عنوان تاریخ جدید و یا تفکر جدید یاد میشود. جدید
در نسبت?با تاریخ قبل از آن است. در قرن بیستم در میان غوغاي تکنولوژي میشد زنگ مرگ و پایان این تاریخ را شنید. این
سخن براي کسانی که صورت را مینگرند و تکنولوژي و تمدن را اساس نظر خود قرار میدهند، غریب و گاه اغراق?آمیز به نظر
میرسد تاریخ یک قوم با تمدن آغاز نمیشود و بعکس با تمدن رو به ضعف و سستی مینهد. چه مدنیت همه توان بالقوه یک
صفحه 8 از 69
تفکر و فرهنگ ویژه را به نمایش میگذارد و به عبارت دیگر ظهور تمدن، ظهور آخرین مرحله و ظهور وجه ناپیداي فکري و
فرهنگی است و پس از آن دیگر چیزي نیست. در قرن بیستم انسان غربی و تمدن غربی در عین ایستایی و رکود تنها در خود تکرار
میشد. اگر چه ایدئولوژیهاي سیاسی و اجتماعی سعی در روي پا نگه داشتن این تمدن داشتند اما، رنگ?باختگی انواع
ایدئولوژیهاي متکی به تفکر امانیستی بزودي تکرار بیهوده غرب را در خودش به نمایش گذاشت. آنگاه که تاریخی به سر میآید،
دورهاي سپري میشود و رگهها و نشانههاي تاریخ جدید رخ مینماید. قرن بیستم، این تاریخ را به پایان آورد و در بستر خود
نشانههاي ظهور تاریخ جدید را نمودار ساخت. دیگر هیچ مسیحادمی قادر به احیاي امانیسم و فرهنگ لیبرالیستی نیست. باید متذکر
توسعهنیافته لنگ لنگان » شد که علیرغم آنکه غرب و غربیان این مراحل را پشت?سر نهادهاند بسیاري از کشورهاي معروف به
بدنبال نیل به موقعیتی هستند که غرب با تردید و انکار ناگزیر به بازگشت از آنست. هر روز شاهد تلاش جماعتی هستیم که در
وجوه سیاسی، اقتصادي و فرهنگی سعی در سوق دادن جوامع شرقی و مسلمان?نشین به سوي لیبرالیسم و کاپیتالیسم دارند و براي
آن سر و دست میشکنند. تکرار لیبرالیسم ناقص در اینگونه کشورها به همان اندازه مضحک است که تقلید تجدد و روشنفکري
عصر قاجار در ایران. بیگمان تاریخ جدید انعکاس هواجس شیطانی و نزول مقام آدمی از حیثیت آسمانی به شان نبات و حیوان
نیست، چه بشر یکبار و براي همیشه تا اسفل درجه حیات در آن پیش رفته است. رویکرد کامل او به زمین برایش ارمغانی جز
آغاز « خدا » نداشت. زنگ تاریخ جدید در نهانخانه قلب مردان مرد بصدا درآمده است ;تاریخی که با نام ? « نیهیلیسم و ابتذال »
میشود. و هیچ قدرتی قادر به جلوگیري از این رویکرد نیست. در دو دهه پایانی قرن بیستم بسیاري با گوش جانشان صداي این
زنگ را شنیدند. چنانکه خمینی بزرگ شنید. اما باید اعتراف کنیم که ما هنوز صداي این زنگ را نشنیدهایم، که اگر شنیده بودیم
انقلاب اسلامی با فصل جدیدي که حیات » تعرب بعد الهجره را پیشه نمیکردیم. انقلاب اسلامی و تاریخ آینده تقارن » استراتژي
بشر را دیگرگون میکند براي بسیاري از آنان که از صورت میگذرند خبر از این حادثه بزرگ دارد و این تاریخ سیر اکمالی خود
را طی میکند. تفکر خود را میگسترد، فرهنگ خود را مینمایاند و بشر را ناگزیر مؤدب به ادب دین میکند حتی اگر همگان
امروز انکارش کنند. حتی اگر همه ایرانیان سر در پی روشنفکري منفعل بگذارند. وقت جدید، بخت دولتی را میگشاید که وعده
داده شده. چنانکه فرموده بودند براي هر کسی دولتی است. دولت?حق در تاریخ جدیدي که شکفتن آغازیده ظهور خواهد کرد
قرن بیستم، همه سرها را به سنگ یاس و نومیدي کوفت، همه ادعا را شکست تا دانسته شود صاحب قدرت، ? .« ولو کره المشرکون »
و ولی مطلق خداوندي است که اگر همه عالمیان بدو کفر ورزند بر دامن کبریایش ننشیند گرد. به همان سان که قدرت آدمی را
دست و پا « یاس » قدرتمندي در » در تجربه بزرگ زمینی نمودار ساخت. دیدار انسان قرن بیستم، دیدار موجودي است که در عین
میزند. ظاهربینان قدرت را مینگرند اما از تماشاي عجز و یاس آن غافلند. قرن بیستم میدانی فراهم ساخت تا انسان با غور در زمین
همه جمال و جلال سنتهاي نهفته در میان پدیدهها را دریابد اما، بغلط اینهمه را به خود منتسب نماید و مستغنی از غیر خود روي به
خودکامگی و استکبار آورد. اما، فرو غلتیدن در همه بحرانهاي اخلاقی، اقتصادي، سیاسی و طبیعی او را متذکر میسازد که راهی
جز رجعت?به حقیقت هستی ندارد. سردبیر
در محضر دوست
گزیده سخنان مقام معظم رهبري به مناسبت نیمه شعبان اشاره: جشن بزرگ منتظران ظهور با شرکت?بیش از 30 هزار نفر بسیجی
در حضور رهبر معظم انقلاب در مصلاي امام خمینی، قدس?سره، برگزار شد. در این مراسم باشکوه معنوي که همراه با مداحی و
مولودي خوانی به مناسبت?بزرگ میلاد حضرت صاحب?الزمان، عجل?الله?تعالی?فرجه، بود ;حضرت آیۀ?الله خامنه?اي به تبیین
منزلت ظهور منجی بشریت و ارتباط عمیق بسیج و بسیجی با امام زمان، ارواحنافداه، پرداختند. فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبري
صفحه 9 از 69
به این شرح است: ... روز ولادت مهدي موعود حقیقتا روز عید همه انسانهاي پاك و آزاده عالم است. فقط کسانی در این روز
ممکن است احساس شادي و خرسندي نکنند که یا جزو پایه?هاي ظلم یا جزو پیروان طواغیت و ستمگران عالم باشند و الا کدام
انسان آزاده?اي است که از گسترش عدالت، از برافراشته شدن پرچم دادگري و رفع ظلم در سراسر جهان، خرسند نشود و آن را
آرزو نکند. آنچه مسلم است همه اولیا براي این آمدند که پرچم توحید را در عالم گسترش بدهند. پرچم توحید را به اهتزاز
درآورند و روح توحید را در زندگی انسانها زنده کنند، بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحید معنایی ندارد. یکی از
نشانه?ها یا ارکان توحید، نبودن ظلم و نبودن بی?عدالتی است. لذا شما می?بینید که پیام استقرار عدالت، پیام پیغمبران است.
تلاش براي عدالت کار بزرگ پیغمبران است، انسانهاي والا در طول تاریخ در این راه تلاش کرده?اند و بشریت را روز به روز به
سمت فهمیدن این حقیقت که عدالت?سرآمد همه خواسته?هاي انسانی است نزدیک کرده?اند. سلسله انبیا پاکترین و مقدسترین و
نورانی?ترین انسانهاي تمام تاریخ بوده?اند. در میان انسانهاي پاك و انسانهاي والا که داراي روح عرشی و خدایی هستند وجود
مقدس خاتم?الانبیا محمد مصطفی، صلی?الله?علیه?وآله، سرآمد همه و خاندان پاك اهل?بیت مطهر او که قرآن، ناطق به این
طهارت و پاکیزگی و آراستگی است، در شمار برترین و بالاترین انسانهاي پاك و مطهر و نورانی در همه تاریخ است. زنی مثل
فاطمه زهرا، علیهاالسلام، در همه تاریخ کیست!؟ انسانی مثل علی مرتضی در سرتاسر تاریخ بشریت کجا نشان داده می?شود!؟
سلسله اهل?بیت نبی?اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، در طول تاریخ خورشیدهاي فروزانی بوده?اند که در معنا توانسته?اند بشریت
خاندان پیغمبر معدن علم، معدن اخلاق « السبب المتصل بین?الارض و السماء » روي زمین را، عالم غیب و با عرش الهی، متصل کنند
نیکو، معدن ایثار و فداکاري، معدن صدق و صفا و راستی، منبع همه نیکیها و زیباییها و درخشندگیهاي وجود آدمی در هر عصر و
عهدي بوده?اند. هر یک خورشید فروزانی بوده?اند. جوانان عزیز! بسیجیان! یکی از آن خورشیدهاي فروزان به فضل و کمک
پروردگار به اراده الهی امروز در زمان ما به عنوان بقیۀ?الله فی ارضه به عنوان حجت?الله علی عباده، به عنوان صاحب زمان و ولی
مطلق الهی در روي زمین وجود دارد. برکات وجود او، انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر می?رسد. امروز هم انسانیت?با
همه ضعفها، گمراهیها و گرفتاریهایش از انوار تابناك این خورشید معنوي و الهی - که بازمانده اهل?بیت است - استفاده
می?کند. امروزه وجود مقدس حضرت حجت، ارواحنافداه، در میان انسانهاي روي زمین منبع برکت علم، منبع درخشندگی، زیبایی
و همه خیرات است. چشمهاي ناقابل و تیره ما آن چهره ملکوتی را از نزدیک نمی?بیند. اما او مثل خورشیدي درخشان است، با
دلها مرتبط و با روحها و باطنها متصل است و براي انسانی که داراي معرفت?باشد موهبتی از این برتر نیست که احساس کند ولی
خدا، امام برحق، عبد صالح، بنده برگزیده در میان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهی در زمین با او و در کنار
اوست. او را می?بیند و با او مرتبط است. آرزوي همه بشر وجود چنین عنصر والایی است. عقده?هاي فروخورده انسانها در طول
تاریخ، چشم به انتهاي این افق دوخته است تا انسان والا و برگزیده?اي از برگزیدگان خدا بیاید، تار و پود ظلم و ستم را - که
انسانهاي شریر در همه تاریخ تنیده?اند - از هم بدرد. امروز هم بشریت?بیش از بسیاري از دورانهاي تاریخ، دچار ظلم و جور است
و هم پیشرفتی که امروز بشریت کرده است، معرفت پیشرفته?تر است. ما به زمان ظهور امام زمان، ارواحنافداه، این محبوب حقیقی
انسانها نزدیک شده?ایم، زیرا معرفتها پیشرفت کرده است. امروز ذهنیت?بشر آماده آن است که بفهمد، بداند و یقین کند که انسان
والایی خواهد آمد و بشریت را از زیر بارهاي ظلم و ستم نجات خواهد داد. همان چیزي که همه پیغمبران براي آن تلاش کرده?اند
?.« و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم ;» همان چیزي که پیغمبر اسلام در آیه قرآن وعده آن را به مردم داده است
دست قدرت الهی به وسیله یک انسان عرشی، یک انسان خدایی، یک انسان متصل به عالمهاي غیبی، معنوي و عوالمی که براي
انسانهاي کوته?نگري مثل ما قابل درك و تشخیص نیست، می?تواند این آرزو را براي بشریت?برآورده کند. لذا، دلها، شوقها و
عشقها به سمت آن نقطه متوجه و روز به روز متوجه?تر است. ملت ایران امروز این امتیاز بزرگ را دارد که فضاي کشور فضاي
صفحه 10 از 69
امام زمان است نه فقط شیعه در همه عالم بلکه همه مسلمانها در انتظار مهدي موعودند. امتیاز شیعه این است که این موعود الهی و
قطعی همه طوایف مسلمین بلکه همه ادیان الهی را با اسم و رسم و خصوصیات و تاریخ ولادت می?شناسد. خیلی از بزرگان ما در
همین دوران غیبت، آن عزیز و محبوب دلهاي عاشقان و مشتاقان را از نزدیک زیارت کرده?اند. بسیاري از نزدیک با ایشان بیعت
کرده?اند. بسیاري از او سخن دلگرم کننده شنیده?اند، بسیاري از او نوازش دیده?اند و بسیار دیگري بدون اینکه او را بشناسند از
او لطف و نوازش و محبت دیده و او را نشناخته?اند. در همین جبهه جنگ تحمیلی، جوانهایی که در لحظه?هاي حساس، احساس
نورانیت و معنویت کردند، لطفی از غیب به سوي دلهاي خودشان حس و لمس کردند و نشناختند و نفهمیدند بسیارند. امروز هم
همان?جور است...
انقلاب به نام خدا
جهان در آخرین سالهاي قرن بیستم شاهد بزرگترین انقلاب سیاسی، اجتماعی عصر حاضر بود ;انقلابی متفاوت با همه انقلابهاي
لقب گرفت. « انقلاب به نام خدا » بزرگی که جهان در دو قرن اخیر به خود دیده است. انقلابی که بحق از سوي تحلیلگران غربی
رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی، قدسسره، سالها پیش از پیروزي انقلاب اسلامی در نخستین اعلامیه سیاسی خود
قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادي . خداي تعالی » : همگان را به قیام براي خدا فرا خوانده و میفرماید: قال الله تعالی
در این کتاب شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهاي سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظههایی است که خداي عالم از
میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قیام براي خداست که
ابراهیم خلیلالرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههاي گوناگون عالم طبیعت رهانده... قیام لله است که موسی کلیم را با یک
عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تاج و تخت آنها را به باد فنا داد... ( 1) این سرآغاز و مطلع قیام حقخواهانه امام راحل، قدسسره،
بود. قیامی که با فراز و نشیبهاي فراوان سرانجام به برکت مجاهدت جوانان رشید این سرزمین و خونهاي مطهر شهیدان در سال
طاغوت بر این آب و خاك پایان داد. اما این تازه آغاز راه بود، امامی که حرکتش را به نام خدا » 1357 به بار نشست و به حاکمیت
استقلال و آزادي همه » . الله بر جهان راضی نمیشد » آغاز کرده و توانسته بود طاغوت را سرنگون کند به چیزي کمتر از حاکمیت
الله و در پرتو استقرار نظام اسلامی معنا مییافتند و اگر غیر از این بود هیچگاه یک مرجع دینی حاضر نمیشد که » در سایه حاکمیت
بیمحابا جوانان این سرزمین را به مصاف نظام ستمشاهی و بعد از آن نیز به جبهههاي نبرد با دشمن بعثی بفرستد و خود نیز شجاعانه
در برابر سیل حملات ناجوانمردانه شرق و غرب و ایادي آنها بایستد و از همه آنچه پیش آمده ذرهاي احساس پشیمانی و ندامت
نکند. او خود میفرمود: خداوندا، اگر هیچ کس نداند تو خود میدانی که ما براي برپایی پرچم دین تو قیام کردهایم، و براي برپایی
عدل و داد در پیروي از رسول تو در مقابل شرق و غرب ایستادهایم و در پیمودن این راه لحظهاي درنگ نمیکنیم. ( 2) اگر مردم
ایران نیز از خرداد 1342 تا خرداد 1368 ، بیش از ربع قرن، پا به پاي امام خود زندان، شکنجه، تبعید، شهادت، اسارت و جانبازي را
تجربه کرده و خم به ابرو نیاورد همه از این رو بود که احساس میکرد براي خدا برخاسته و با او به معامله نشسته است. چنانکه
امامشان فرموده بود: خداوندا، تو میدانی که فرزندان این سرزمین در کنار پدران خود براي عزت و دین تو به شهادت میرسند و با
لبی خندان و دلی پر از شوق و امید به جوار رحمتبیانتهاي تو بال و پر میکشند. ( 3) اکنون در آستانه بیست و یکمین سالگرد
پیروزي انقلاب شکوهمند اسلامی و در سالی که به نام رهبر فرزانه انقلاب حضرت امام خمینی، قدسسره، نامیده شده، جا دارد که
همه ما به تامل دوباره بنشینیم و ببینیم که تا چه اندازه به آرمانهاي آن مرد خدا وفادار ماندهایم. آیا کسانی که امروز دستبه قلم
گرفته و بر سر سفره آماده انقلابی که آغاز و انجامش به نام خدا و براي حاکمیت دین خدا بوده و هست، همه ارزشها و مقدسات
مردم مسلمان ایران را به بازي گرفتهاند و احکام خدا را مورد استهزا و نکوهش قرار میدهند، میتوانند خود را مدافع و همراه
صفحه 11 از 69
آزادي خواهی آنها گوش فلک را کر » مردمی بدانند که جوانانشان را براي عزت دین خدا فدا کردهاند!؟ آیا کسانی که امروز شعار
استقلال، آزادي، جمهوري اسلامی مردمی بدانند که تنها به دعوت یک مرجع » کرده است میتوانند شعار خود را استمرار شعار
تقلید به پا خاسته و استقلال و آزادي را هم در پناه حاکمیت احکام شرع طلب میکردند!؟ همه کسانی که امروز میراثخوار
استقلال و آزادي به دست آمده در پناه قیام الهی امام راحل شدهاند، باید بدانند که اگر این کشور از اسلام، ولایت و اهلبیت،
علیهمالسلام، جدا شود، نه از استقلال او اثري خواهد ماند و نه آزادي او. پس بیاییم سفارش امام راحل را که هم در آغاز راه
خویش و هم در پایان عمر در وصیتنامه سیاسی - الهی خود همگان را بدان دعوت نمود آویزه گوش قرار دهیم و بدانیم که:
بیتردید رمز بقاي انقلاب اسلامی همان رمز پیروزي است و رمز پیروزي را ملت میداند و نسلهاي آینده در تاریخ خواهد خواند
که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه براي همان
انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسلهاي حاضر و آینده وصیت میکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست
استعمار و استعمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش
فرموده است از دست ندهید. ( 4) پینوشتها: 1. صحیفه نور، ج 1، ص 3، تاریخیترین سند مبارزاتی امام خمینی، 11
3. همان. 4. همان، ج 21 ، وصیتنامه سیاسی - الهی . جماديالاول 1363 ق. 2. همان، ج 20 ، پیام به حجاج بیتاللهالحرام، مرداد 1366
امام خمینی.
تکلیف عاشقان- 8
از جمله تکالیف مردمان در غیبت امام زمان، عجل?الله?تعالی?فرجه، دعا کردن است که خداي تعالی تو را از جمله دوستان و
شیعیان و ملتزمان رکاب آن حضرت، ارواحنافداه، در زمان رجعت و ظهور قرار بدهد، چنان که در دعاي عهد بعد از نماز صبح بر
آن تاکید گردیده است. و باید در این دعا صادق باشی نه کاذب، و به مجرد زبان و عبارت?پردازي نباشد و همانند کسانی نباشی
من به برخی از مدعیان عشق و محبت والاي امام عصر، علیه?السلام، » : که سید بن طاووس، رحمۀ?الله?علیه، درباره آنان می?گوید
گفتم: اگر روزي هزار اشرفی مستمري داشته باشی و بگویند امام زمانت قرار است ظاهر شود و این پول از تو خواهد شد ;در این
اگر احساس می?کنی آن اخلاص و اعتقاد و «؟ صورت تو خواستار چه خواهی بود؟ امام زمانت ظاهر شود یا مستمري?ات ادامه یابد
محبت لازم را نداري که از عاشقان راستین مولایت?باشی و ظهور امام خویش را در هر حال واقعا از خداوند متعال با تمام وجود
درخواست کنی، حتی اگر به زیانت نیز تمام شود، باز هم نباید مایوس شوي و ترك این آداب و اعمال نمایی و از دعاي ظهور و
فرج مولایت غفلت ورزي. بلکه باید همواره از خداي تعالی مسئلت کنی که تو را در زمره آنان قرار دهد که در برابر مولاي خویش
صاحب رضا و تسلیم?اند. آري حتی اگر فقط به زبان نیز بتوانی در مقام دعا و ثنا و اظهار بندگی و چاکري برآیی - که در دل
دوست?به صد حیله رهی باید کرد - شاید نورانیت این کلمات و توسلات برایت رهی بگشاید و روزنه?اي به سوي دوست?باز
نماید و تو را کم کم به کویش کشاند. ان?شاءالله با استفاده از کتاب: پیوند معنوي با ساحت قدس مهدوي، علی?اکبر صدرالاسلام
همدانی.
زمزمههاي ظهور
ابراهیم شفیعی سروستانی برخی حوادث و رویدادهایی که در یکی دو سال گذشته در جهان رخ داده، بویژه انتشار اخباري در زمینه
انتظار مسیحیان براي بازگشت حضرت عیسی مسیح، علیه السلام، در آغاز هزاره سوم میلادي، شور و شوق ظهور مصلح آخرالزمان،
حضرت بقیۀ الله الاعظم، ارواحنافداه، را در جامعه ما دامن زده است و این زمزمه را در میان بسیاري از مشتاقان و منتظران قدوم آن
صفحه 12 از 69
حضرت پدیده آورده که آیا ظهور نزدیک نیست؟ آیا نباید در آینده نزدیک در انتظار وقوع واقعه خوش ظهور بود؟ و... حتی عده
اي در این میان به پیش بینی زمان ظهور پرداخته و مردم را به آمادگی براي استقبال از قدوم حضرت مهدي، علیه السلام، در آینده
اي بسیار نزدیک فرا خوانده اند! اگر چه گسترش شور و شوق عمومی براي ظهور حضرت حجت، علیه السلام، پدیده مبارکی است
و جاي این دارد که علاقه مندان آن حضرت اشتیاق ظهور را بیش از پیش در جامعه ما گسترش دهند و مردم را براي ظهور آماده
سازند ;اما اگر این پدیده منجر به تعیین زمان براي ظهور و امیدوار ساختن مردم به ظهور حضرت حجت، علیه السلام، در زمانی
معین گردد، جاي تامل بسیار دارد. زیرا بر اساس روایات نقل شده از ائمه اهل بیت، علیهم السلام، هیچکس جز خداي تبارك و
تعالی از زمان دقیق ظهور آگاهی ندارد و لذا تعیین وقت براي ظهور (توقیت) جایز نیست و هیچکس حق ندارد که بر اساس
برداشتهاي شخصی خود، به پیش بینی زمان رخداد عظیم ظهور بپردازد. براي روشن شدن بیشتر موضوع یاد شده در این مقاله در
ضمن چند عنوان به بررسی جوانب مختلف موضوع تعیین زمان براي ظهور می پردازیم. 1. انتظار، رمز پایداري و پویایی شیعیان
پیش از این در باب مفهوم، فلسفه و کارکرد انتظار در عصر غیبت سخن گفته ایم ( 1) و در اینجا قصد تکرار مباحث پیشین را
نداریم و تنها به ذکر خلاصه اي از این مباحث بسنده می کنیم. انتظار منجی از سویی عاملی براي پایداري و شکیبایی در برابر
سختیها و مشکلات عصر غیبت و از سویی دیگر عاملی براي پویایی و تحرك شیعیان و آماده باش همیشگی آنان است. بر اساس
تعالیم ائمه معصومین، علیهم السلام، منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان که اراده
خدا به ظهور تعلق گرفت بتواند با سربلندي در پیشگاه حجت خدا ظاهر شود. به عبارت دیگر انتظار ظهور حجت در آینده اي
نامشخص هم بیم دهنده و هم نویدبخش است. بیم دهنده است ;چرا که منتظر با خود می گوید شاید همین سال، همین ماه و یا
همین روز ظهور رخ دهد و لذا باید آماده حضور در پیشگاه جت خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشم. و امیدبخش است;
چرا که منتظر می اندیشد شاید در آینده اي نزدیک ظهور رخ دهد و سختیها و مشکلات او به پایان برسد و لذا باید پایداري و
مقاومت ورزید و تسلیم جریانهایی که در پی غارت سرمایه هاي ایمانی و اعتقادي اند نشد. با توجه به مطالب یاد شده می توان
گفت که تعیین زمان براي ظهور بر خلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستی و یا ناامیدي بکشد. زیرا وقتی
گفته شود که تا فلان زمان مشخص، هر چند آینده اي نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پیوست، ما به طور طبیعی دچار سکون
و رکود می شویم و به این بهانه که هنوز تا ظهور فاصله داریم از به دست آوردن آمادگی لازم براي ظهور خودداري می کنیم. از
سویی دیگر اگر ظهور به هر دلیل در زمانی که به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار ناامیدي و یاس می شویم و چه بسا که در
اصل اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز دچار تردید شویم. این نکته اي است که در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. از
آیا براي این امر » جمله در روایتی که فضیل بن یسار از امام محمد باقر، علیه السلام، نقل کرده، آن حضرت در پاسخ این پرسش که
(برخاستن قائم، علیه السلام) وقت (مشخص) وجود دارد، فرمود: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، ان موسی، علیه
السلام، لما خرج وافدا الی ربه واعدهم ثلاثین یوما، فلما زاده الله علی الثلاثین عشرا قال قومه: قد اخلفنا موسی فصنعوا ما صنعوا...
2) کسانی که براي این امر وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند (آن حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد و آنگاه فرمود: ) )
زمانی که موسی، علیه السلام، قومش را براي رفتن به قراري که با پروردگارش داشت ترك کرد، به آنها وعده داد که تا سی روز
دیگر برمی گردد، اما زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن سی روز افزود، قومش گفتند: موسی خلاف وعده کرد پس آن کردند
که کردند... داستان ارتداد قوم یهود و گوساله پرست شدن آنها در پی تاخیر ده روزه حضرت موسی در تاریخ مشهور است و این
هشداري است به همه کسانی که در پی تعیین وقت براي ظهورند. آنچه در روایت امام باقر، علیه السلام، در مورد فلسفه تعیین
نشدن وقت ظهور آمده بود، به بیانی دیگر در روایتی که از امام موسی کاظم، علیه السلام، نقل شده، آمده است. آن حضرت در
این زمینه می فرماید: فلو قیل لنا: ان هذا الامر لا یکون الی مائتی سنۀ او ثلاث مائۀ سنۀ لقست القلوب و لرجع عامۀ الناس عن
صفحه 13 از 69
الاسلام، ولکن قالوا: ما اسرعه و ما اقربه تالفا لقلوب الناس و تقریبا للفرج. ( 3) اگر به ما گفته شود: این امر [ظهور قائم] تا دویست
سال و یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود ;دلها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام برمی گشتند. اما گفته اند: این امر چه باشتاب
پیش می آید و چه نزدیک است! تا دلهاي مردم الفت گیرد و فرج نزدیک احساس شود. بنابراین همه نویسندگان و گویندگانی که
به عشق امام عصر، علیه السلام، قلم می زنند و سخن می رانند باید تلاش خود را متوجه اصل قضیه انتظار فرج، منتظر نگه داشتن
مردم، حفظ شادابی و سرزندگی انتظار در آنها و یادآوري وظایف منتظران کنند و از نوشته ها و سخنانی که مردم را بدون دلیل به
وقوع ظهور در وقت مشخصی امیدوار می کند، خودداري نمایند. 2. ظهور ناگهانی فرا می رسد در بسیاري از روایاتی که از پیامبر
گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله، و امامان معصوم، علیهم السلام، نقل شده، این نکته مورد تاکید قرار گرفته که ظهور نیز همانند
قیامت، ناگهانی و غیرمنتظره فرا می رسد و زمان آن را هیچکس جز خداوند حکیم نمی داند. از جمله در روایتی که امام رضا، علیه
السلام، به واسطه پدران بزرگوارش از پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، نقل می کند چنین آمده است: ان النبی، صلی الله علیه وآله،
لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات » قیل له: یا رسول الله متی یخرج القائم من ذریتک؟ فقال، علیه السلام: مثله مثل الساعۀ التی
5) به پیامبر، صلی الله علیه وآله، عرض شد: اي رسول خدا آن قائم که از نسل شماست چه وقت ) .« ( و الارض لا یاتیکم الا بغتۀ ( 4
تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد آشکارش می سازد. » . ظهور می کند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است
امام باقر، علیه السلام، نیز در تفسیر این آیه شریفه: .« فرارسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است. جز به ناگهان بر شما نیاید
هل ینظرون الا الساعۀ ان تاتیهم بغتۀ و هم لا یشعرون. ( 6) آیا چشم به راه چیزي جز آن ساعتند که ناگاه و بی خبرشان بیاید؟ می
فرماید: هی ساعۀ القائم، علیه السلام، تاتیهم بغتۀ. ( 7) مراد از ساعت، ساعت [قیام] قائم، علیه السلام، است که ناگهان برایشان بیاید.
حضرت صاحب الامر، علیه السلام، نیز در یکی از توقیعات خود بر این نکته تاکید می ورزند که ظهور ناگهانی و دور از انتظار فرا
می رسد: فان امرنا بغتۀ فجاة حین لا تنفعه توبۀ و لا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبۀ. ( 8) فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا می رسد و
در آن زمان توبه و بازگشت براي کسی سودي ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمی بخشد. این دسته از روایات
از یک سو هشداري است به شیعیان که در هر لحظه آماده ظهور حجت حق باشند و از سویی دیگر تذکري به همه کسانی که در
پی تعیین وقت براي ظهورند. 3.نهی از تعیین وقت براي ظهور چنانکه گفته شد تعیین وقت براي ظهور جایز نیست و بر اساس
روایات معصومین، علیهم السلام، ما وظیفه داریم کسانی را که به تعیین وقت براي ظهور می پردازند تکذیب کنیم. در اینجا براي
آشنایی شما عزیزان به برخی از این روایات اشاره می کنیم. امام صادق، علیه السلام، در روایتی خطاب به محمدبن سلم می فرماید:
یا محمد، من اخبرك عنا توقیتا فلاتهابن ان تکذبه، فانا لانوقت لاحد وقتا. ( 9) اي محمد! هر کس براي تو خبري از ما درباره تعیین
وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن ;زیرا ما [اهل بیت] براي هیچکس وقت ظهور را تعیین نکرده ایم. در روایت
مهزم به امام صادق، علیه السلام، عرض می کند: جعلت فداك، اخبرنی عن هذا الامر الذي ننتظر، متی هو؟ فدایت » دیگري وقتی
شوم، در مورد این امري که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانی واقع می شود؟ آن حضرت می فرماید: یا مهزم کذب
الوقاتون و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون. ( 10 ) اي مهزم! آنان که [براي این امر] تعیین وقت می کنند دروغ می گویند و آنها
که [در این امر] شتاب می کنند نابود می شوند و کسانی که تسلیم می شوند نجات می یابند. همچنین در توقیعی که از ناحیه مقدسه
اسحاق بن یعقوب وارد شده چنین می خوانیم: و اما ظهور الفرج فانه الی الله » صاحب الزمان، علیه السلام، در پاسخ به پرسشهاي
تعالی ذکره، و کذب الوقاتون. ( 11 ) اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که [براي ظهور] وقت تعیین می کنند دروغ
می گویند. توجه به روایات یاد شده بخوبی این نکته را بر ما روشن می سازد که ما نه تنها حق نداریم به استناد برخی رویدادهاي
اجتماعی و یا حوادث طبیعی به پیش بینی زمان ظهور و تعیین وقت براي آن بپردازیم. بلکه بر ما لازم است که ادعاي کسانی را که
مدعی دانستن زمان ظهورند تکذیب کنیم و جلوي نشر این گونه ادعاها را بگیریم. فلسفه این حکم نیز روشن است ;شما تصور
صفحه 14 از 69
کنید اگر هر از چند گاهی زمانی براي ظهور تعیین شود و ظهور به وقوع نپیوندد چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمی
شوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجی از دست نمی دهند؟ بنابراین باید بسیار مواظب بود و اجازه
. انتظار فرج به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادي شیعه در عصر غیبت بازیچه دست جاهلان و یا شهرت طلبان گردد. 4 » نداد که
ظهور را از نزدیک ببینیم اگر چه ما از تعیین زمان براي ظهور نهی شده ایم اما این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور به عنوان
واقعه اي دور از دسترس که در آینده اي دور و نامعلوم به وقوع می پیوندد برخورد کنیم، بلکه باید همواره خود را در چند قدمی
ظهور ببینیم و امیدوار باشیم که در زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت، علیه السلام، را درك کنیم. این نکته اي است که از
مجموع روایاتی که در این زمینه از ائمه معصومین، علیهم السلام، نقل شده استفاده می شود ;که از جمله می توان به بخشی از
دعاي عهد که از امام صادق، علیه السلام، نقل شده، اشاره کرد. در بخشی از دعاي یاد شده چنین می خوانیم: اللهم اکشف هذه
الغمۀ عن هذه الامۀ بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا... ( 12 ) بارخدایا! اندوه و دلتنگی این امت را با حضور
ولی خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن. دیگران ظهور او را دور می بینند ولی ما آن را نزدیک می بینیم... 5. توجه به نشانه
هاي ظهور بخش عمده اي از روایاتی که در زمینه مهدویت و انتظار از پیامبر گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله، امامان معصوم،
علیهم السلام، نقل شده مربوط به نشانه هاي ظهور است. که این نشانه ها عبارتند از برخی رویدادهاي اجتماعی مانند جنگها،
شورشها، کشته شدن افرادي خاص، زوال برخی حکومتها و ;...برخی رویدادهاي طبیعی مانند، سیلهاي ویرانگر، قحطی، خشکسالی،
خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی غیر عادي و... و همچنین برخی حوادث غیرعادي مانند برخاستن ندایی در آسمان که نام قائم، علیه
السلام، را در همه جا طنین انداز می سازد. ( 13 ) چنانکه در روایات تصریح شده وقوع برخی از نشانه هاي یاد شده حتمی است و تا
آنها واقع نشوند ظهور رخ نخواهد داد. برخی از آنها نیز غیر حتمی بوده و چه بسا که واقع نشوند. این نشانه ها از یک سو هشدار و
آماده باشی براي منتظران و از سویی راهی براي شناخت ادعاهاي بی اساس و مدعیان دروغین مهدویت و به عبارت دیگر وسیله اي
براي حفظ مردم از درافتادن در خطا و اشتباه است. بنابراین همه ما وظیفه داریم که نشانه هاي ظهور را بر اساس روایات صحیح و
قابل اعتماد بشناسیم و از کم و کیف آنها بدرستی آگاه شویم تا هر ادعایی را بدون دلیل نپذیریم. 6. دعا براي تعجیل فرج یکی از
وظایف اصلی ما در دوران غیبت دعا و استغاثه به درگاه الهی براي تعجیل فرج است و هیچ چیز نباید ما را از این وظیفه باز دارد.
چنانکه در توقیعی که از طرف وجود مقدس امام عصر، علیه السلام، صادر شده می خوانیم: و اکثروا الدعاء لتعجیل الفرج فان ذلک
فرجکم. ( 14 ) براي تعجیل فرج بسیار دعا کنید، که فرج شما در همان است. این دعا و استغاثه ضمن اینکه اسباب نزدیک شدن فرج
مولایمان حضرت صاحب الامر، علیهم السلام، را فراهم می کند موجبات ارتباط مستمر و همیشگی ما با آن حجت الهی را فراهم
آورده و جلوي یاس و نومیدي ما را در دوران طولانی غیبت می گیرد. بنابراین شایسته است که همه منتظران امام عصر، علیه السلام،
که امیدوارند در این زمانها شاهد ظهور آن حضرت باشند، بیش از پیش به دعا و توسل براي تعجیل فرج روي آورند و آتش
سوزان سینه خود را با خنکاي دعاهاي دلنشینی همچون دعاي عهد، دعاي ندبه، زیارت آل یاسین و دیگر ادعیه و توسلات، آرامش
بخشند. باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم کند و ظهور پربرکت آن امام انس و جان را نزدیک سازد. سخن خویش را با بیان
دعا » جمال الاسبوع نقل کرده و مرحوم شیخ عباس قمی نیز آن را با عنوان » بخشی از دعاهایی که مرحوم سید بن طاووس آن را در
مفاتیح الجنان آورده است، به پایان می بریم. با امید به اینکه خداوند همه ما را در دوران غیبت » در غیبت امام زمان، علیه السلام در
ثابت قدم بدارد و از فتنه ها و آشوبهاي این زمان حفظ کند. اللهم فثبتنی علی دینک و استعملنی بطاعتک و لین قلبی لولی امرك و
عافنی مما امتحنت به خلقک و ثبتنی علی طاعۀ ولی امرك الذي سترته عن خلقک و باذنک غاب عن بریتک و امرك ینتظر و انت
العالم غیر المعلم بالوقت الذي فیه صلاح امر ولیک فی الاذن له باظهار امره و کشف سره فصبرنی علی ذلک حتی لا احب تعجیل ما
اخرت و لا تاخیر ما عجلت و لا کشف ما سترت و لا البحث عما کتمت و لا انازعک فی تدبیرك و لا اقول لم و کیف و ما بال ولی
صفحه 15 از 69
الامر لا یظهر و قد امتلات الارض من الجور و افوض اموري کلها الیک. خداوندا! بر دین خود پایدارم دار و مرا به طاعت خود وادار
ساز. قلبم را براي ولی امرت نرم کن و مرا از آنچه آفریدگانت را با آن می آزمایی معاف فرما و مرا به طاعت ولی امرت ثابت قدم
بدار. همو که از آفریدگانت نهانش داشتی و به اذن تو از دیده ها پنهان شد و فرمان تو را انتظار می کشد. تو دانایی به وقتی که به
صلاح ولی امر توست تا اجازه اش دهی امرش را آشکار کند و پرده (غیبت)اش را بردارد، بی آنکه تو را معلمی باشد. پس مرا بر
این امر شکیبا ساز تا دوست ندارم تعجیل در آنچه را که تو به تاخیر انداخته اي و تاخیر در آنچه تو تعجیلش را خواسته اي و پرده
برداشتن از آنچه تو پوشیده اش داشته اي و کاوش در آنچه تو نهانش داشته اي و به ستیز برنخیزم با تو در آنچه که تدبیر فرموده اي
و نگویم: براي چه، چگونه و چرا ولی امر ظهور نمی کند، با اینکه زمین از ستم پر شده است؟ و همه کارهایم را به تو واگذارم.
; نقش انتظار در پویایی جامعه اسلامی ، موعود، پیش شماره 2، آذر 1375 » ، مجله موعود شماره 18 پی نوشتها: 1. ر.ك: نگارنده
; 2. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 5 . چشم به راه حجت در آرزوي منجی ، موعود، ش 15 ، مرداد و شهریور 1378 »
3. الکلینی، محمدبن یعقوب، همان، . النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبۀ، ص 294 ، ح 13 ;الطوسی، محمدبن الحسن، الغیبۀ، ص 261
4. سوره اعراف . ص 369 ، ح 6 ;النعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص 295 ، ح 14 ;الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص 207
.7 . 6. سوره زخرف ( 43 )، آیه 66 . 5. الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 372 . 7)، آیه 187 )
، 9. النعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص 289 . 8. همان، ج 52 ، ص 176 . المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 24 ، ص 164 ، ح 4
10 . الکلینی، محمد بن یعقوب، همان، ص 368 ، ح 2 ;النعمانی، محمد بن . ج 3 ;الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص 262
11 . الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال . ابراهیم، همان ص 197 و 198 ، ح 8 ;الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص 262
12 . المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج . الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 483 ، ح 4 ;الطوسی، محمد بن الحسن، همان، ص 176
361 ;الصدر، السید - 13 . ر.ك: المفید، محمد بن محمد نعمان، الارشاد فی معرفۀ حجج الله علی العباد، ص 356 . 102 ، ص 111
. محمد، تاریخ الغیبۀ الکبري، ص 442 به بعد. 14 . المجلسی، محمدباقر، همان، ج 53 ، ص 177
چرا تلاش...!؟
سیدمحمد خردمند آنچه بسیار شنیده می?شود سؤالی است که غالبا هم دلسوزان و علاقه?مندان به اسلام و قرآن مطرح می?کنند.
واقعا این همه » : گرچه این پرسش جوابهاي بسیار دارد اما در وهله اول منطقی و غیرقابل پاسخ به نظر می?رسد. بعضی می?پرسند
ملئت ظلما و » تلاش و کوشش براي چیست؟ مگر نه این است که در روایات متواتر شیعی و غیرشیعی آمده است که جهان به سوي
1) پیش می?رود و مگر نه این است که گرداب زشتی و ناحقی و هواپرستی بر همه خواهد تاخت و بر نابودي همه تلاش ) « جورا
خواهد کرد ( 2) و مگر نه این است که تنها معدودي خواهند توانست از این هیاهوي آخرالزمان جان بدر ببرند!؟ ( 3) و مگر نه اینکه
پیامبر اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، فرمودند: مثل آنان (اهل حق در مقابل اهل باطل) در میان امت من مثل یک تار موي سفید بر
بدن گاوي سیاه در شب یلداست ( 4) و مگر رسول خدا، صلی?الله?علیه?وآله، حال آن عده را که می?خواهند دین خود را در
آخرالزمان حفظ کنند به کسانی که آهن گداخته در کف دست دارند تشبیه نکرده?اند!؟ ( 5) پس چرا براي نشر معارف حقه الهیه
به جهت رعایت اختصار پاسخ این سؤال «؟! تلاش می?کنیم و چرا در گسترش نام و یاد امام عصر، ارواحنافداه، از همه چیز بگذریم
را در سه بخش عرض می?کنیم گرچه می?دانیم در برابر این سؤالات بسیار سخنها و دردها و غصه?ها قابل بیان است که باید در
فرصتی دیگر به آن بپردازیم. الف) اولا ما در یک مقدمه که مبناي سؤال است توافقی نداریم. سؤال زمانی مطرح شده که فرض
است. بزرگواران! آیا واقعا باور دارید که اگر تلاش بسیاري صورت می?گرفت ما همین « تلاش بسیار » مسلمی در تقدیر بوده و آن
وضعیت را داشتیم؟! آیا تلاش عده معدودي دلسوز از خودگذشته براي به اهتزاز درآوردن نام ولی?عصر، ارواحنافداه، در گستره
صفحه 16 از 69
جهان مادي بی?احساس ;تلاش بسیاري است؟! آیا اگر در میان میلیونها نوشته ضددینی یا حداقل غیردینی یک نوشته به نام
صاحب?العصر و الزمان حضرت مهدي، علیه السلام، بود یعنی تلاش بسیار!؟ آیا اگر همانقدر که دشمنان اسلام علوي و قرآن و
حضرت مهدي، علیه السلام، تلاش کرده?اند و در همه جوانب راههایی را براي انحراف افکار مهیا ساخته?اند ما لااقل به همان
میزان تلاش کرده بودیم اینقدر از معنویات و معارف الهی دور بودیم!؟ آیا اگر عده?اي چون شمع سوخته?اند و عده?اي نیز
آخرین نفسهاي وجودیشان را می?کشند، تلاش همه جانبه همگانی است! ؟ آیا خونهایی که براي اسلام و پاسداري از حریم?ها
ریخته شده یعنی فداکاري همه!؟ ب) ما هم قبول داریم که گرداب نافهمی و غفلت از امام عصر، ارواحنافداه، و دوري از اسلام
علوي و قرآن، غران و بی?مهابا در حرکت است و همانگونه که می?توان در روایات مشاهده نمود این حرکت تا آغاز دولت
کریمه دوازدهمین جانشین رسول?الله، صلی?الله?علیه?وآله، ادامه خواهد داشت. پس این گفته نه سخن ما که تمامی احادیث متفقا
گویاي همین مطلب است. اما در کنار این روایات، گفته?هایی از معصومین، علیهم?السلام، وجود دارد که با تامل در آنها جاي
هیچ شبهه و سؤالی نمی?ماند. از آن میان به روایتی از سیدالمظلومین و امیرالمؤمنین علی بن ابی?طالب، علیه السلام، تمسک
می?جوییم: علیک بالجد و ان لم یساعد الجد. ( 6) بر توست که کوشش نمایی هر چند بخت?با تو یار نباشد و آن امر حاصل
نشود. علیک بالسعی و لیس علیک بالنجح. ( 7) تو موظف هستی به سعی و تلاش اما پیروزي و غالب آمدن با تو نیست. با اندکی
تامل بر این دو حدیث?شیوا از مولا و مرادمان در خواهیم یافت که: امیرالمؤمنین، علیه السلام، در حدود 1400 سال پیش ما و
تمامی دوستدارانش را مخاطب قرار داده است که بدانید تا تحقق آیه: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمۀ
و نجعلهم الوارثین. ( 8) و تا درخشش خورشید مهدوي در آسمان سیاه و ظلمانی (و اشرقت الارض بنور ربها) ( 9) باید تلاش کنید و
براي رشد معنویات و زدودن ظلمات بکوشید و بدانید که شما موظف به کوشش و تلاشید و البته آگاه باشید و هشیار که: و اخري
تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشر المؤمنین ( 10 ) ج) حال بیاییم و تنها با منطق عقل بیندیشیم: آیا اگر با عنایت?به آنچه تاکنون
گفته شد همه تلاش کنیم و دست در دست?یکدیگر براي گسترش نام و یاد امام عصر، ارواحنافداه، بکوشیم و همه در اطاعت از
آنچه آن عزیز می?پسندد و آنچه آن بزرگوار کراهت دارد ;جد و جهد نماییم آیا نخواهیم توانست لااقل خود و جمعی از اطرافیان
را از فرو رفتن بیشتر در مرداب دنیا و دنیایی شدن حفظ کنیم!؟ اگر عقل را بر اندیشه خود قاضی کنیم جواب درستی خواهیم یافت.
و در این حال درمی?یابیم که قرآن نیز بیان صریح روشنی دارد که: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. ( 11 ) در این مجال
جواب یک سؤال می?ماند که با هم درباره آن خواهیم اندیشید و آن این است که: حال چگونه باید تلاش کرد و از چه طریقی
می?توانیم دل مولا و صاحبمان حضرت مهدي، علیه السلام، را شاد کنیم و خود و دیگران آنگونه شویم که او می?خواهد؟! این
سؤال پاسخ مهمی دارد زیرا: جواب این سؤال مشخص کننده و راهگشاي اهداف و افکار و اعمالمان در زندگیمان خواهد بود.
پی?نوشتها: 1. در این زمینه می?توان به کتابهاي زیر مراجعه نمود: مهدي موعود، علیه السلام، ترجمه ج? 13 بحارالانوار مرحوم
مجلسی، رضوان?الله?تعالی?علیه. اصول کافی، مرحوم کلینی، اعلی?الله?مقامه، کتاب الحجه، علیه السلام. اتفاق در مهدي موعود،
سیدعلی?اکبر قرشی، انتشارات جامعه مدرسین. کمال?الدین و تمام?النعمۀ، مرحوم صدوق، به عنوان نمونه حدیثی در ص? 287
این کتاب. منتخب الاثر، آیۀ?الله صافی گلپایگانی. 2. در این زمینه می?توان به کتابهاي زیر مراجعه نمود: مهدي موعود، علیه
السلام، ترجمه ج? 13 بحارالانوار مرحوم مجلسی، رضوان?الله?تعالی?علیه. اصول کافی، مرحوم کلینی، اعلی?الله?مقامه، کتاب
الحجه، علیه السلام. اتفاق در مهدي موعود، سیدعلی?اکبر قرشی، انتشارات جامعه مدرسین. کمال?الدین و تمام?النعمۀ، مرحوم
صدوق، به عنوان نمونه حدیثی در ص? 287 این کتاب. منتخب الاثر، آیۀ?الله صافی گلپایگانی. 3. یکی از منابع اشاره شده در بالا
کتاب منتخب?الاثر است. در این کتاب در 318 روایت طول عمر آن حضرت مطرح شده که در برخی از آنها تصریح شده که عمر
شریفش آنقدر طولانی می?شود که جز مؤمنان راستین کسی در اعتقاد خود استقرار نمی?ماند. 4. عیون اخبارالرضا، علیه السلام،
صفحه 17 از 69
6. غررالحکم و دررالکلم مرحوم . 5. ر.ك: معجم احادیث الامام المهدي، علیه?السلام، ج? 1، ص? 307 ، ح? 200 . ج? 2، ص? 130
، 7. غررالحکم و دررالکلم مرحوم آمدي، ج? 4 . آمدي، ج? 4، انتشارات دانشگاه تهران، بهمن? 1366 ، ص? 298 و ص? 299
9. سوره زمر، آیه? 69 ، امام رضا، . 8. سوره قصص، آیه 5 . انتشارات دانشگاه تهران، بهمن? 1366 ، ص? 298 و ص? 299
او چهارمین فرزند من، پسر بهترین کنیزان است که زمین را از هر جور و ستمی پاکیزه » : علیه?السلام، در تاویل این آیه می?فرمایند
می?کند. مردم در ولادت او دچار تردید می?شوند. او را غیبتی طولانی است چون ظاهر شود زمین با نور پروردگارش روشن
. 11 . سوره رعد، آیه 11 . 10 . سوره صف، آیه? 13 ( می?گردد. (ینابیع الموده، ص? 448
( با دعاي ندبه در پگاه جمعه( 5
اشاره: در قسمتهاي پیشین این مقاله، سند دعاي ندبه و ناقلان آن مورد ? « کیسانیه، محمد حنفیه و کوه رضوي » علی اکبر مهدي?پور
بررسی قرار گرفت و به برخی از پرسشهایی که پیرامون این دعا مطرح است، پاسخ داده شد. در این قسمت از این مقاله، به این
براي «!؟ سرچشمه گرفته و با اعقتادات امامیه سازگار نیست ? « کیسانیه » آیا فرازهایی از دعاي ندبه از عقاید » پرسش می?پردازیم که
اینکه مطلب کاملا روشن شود و شبهه یاد شده از ریشه و بن برطرف گردد، باید پیرامون تاریخچه کیسانیه و اعتقادات آنان، توضیح
نام فرقه?اي است که در نیمه دوم قرن اول هجري در میان شیعیان ? « کیسانیه » : مختصري به محضر خوانندگان گرامی تقدیم شود
معتقد ? « محمد حنفیه » پیدا شد و در حدود یک قرن ادامه یافت، سپس به طور کلی منقرض گردید. این گروه به امامت جناب
فرزند برومند ? « محمد حنفیه » . بودند و او را بعد از امیر مؤمنان، امام حسن و امام حسین، علیهم?السلام، چهارمین امام می?پنداشتند
از قبیله ? « خوله » از این جهت است که مادرش ? « حنفیه » امیرمؤمنان، علیه?السلام، و مورد توجه خاص آن حضرت بود و شهرتش به
بود، امیر مؤمنان، علیه?السلام، او را آزاد کرد، سپس به حباله نکاح خود درآورد. ( 1) امیرمؤمنان به این فرزند ? « بنی?حنیفه »
ارزشمند خود علاقه?اي وافر داشت و درباره او سخنان تحسین?آمیزي فرموده، از جمله تعبیر مشهور آن حضرت است که فرمود:
فرمود: محمد .«؟ محمدها کیانند » : ان المحامدة تابی ان یعصی الله. محمدها اجازه نمی?دهند که به خدا نافرمانی شود. راوي پرسید
بن جعفر، محمد بن ابی?بکر، محمد بن ابی?حذیفه و محمد بن امیرالمؤمنین. ( 2) علامه مامقانی معتقد است که این بیان
امیرمؤمنان، علیه?السلام، بر وثاقت و عدالت محمد حنفیه دلالت می?کند، زیرا هنگامی که او اجازه ندهد، دیگري خدا را معصیت
کند، خودش بدون تردید معصیت نمی?کند. ( 3) در جنگ جمل جناب محمد حنفیه موقعیت?بسیار ممتازي داشت، پرچم پیروزي
در دست?باکفایت او بود، با شجاعت و صلابت کم?نظیري دشمن را به عقب راند، صفها را در هم شکست و امتحان نیکویی داد.
هنگامی که امیرمؤمنان پرچم پرافتخار سپاه اسلام را به دست محمد حنفیه داد، خطبه جالبی خطاب به او ایراد فرمود و نکات
ارزشمندي از فنون جنگ را براي او یادآور شد. ( 4) خزیمۀ بن ثابت، در مقام تحسین و تمجید محمد حنفیه به محضر امیرمؤمنان،
علیه?السلام، عرضه داشت: اگر امروز پرچم به دست?شخص دیگري بود، رسوایی به بار می?آورد. ( 5) در همین جنگ بود که از
محمد حنفیه پرسیدند: چگونه است که در شرایط سخت و هولناك، پدرت ترا در کام خطر می?اندازد و هرگز برادرانت?حسن و
حسین را در این مواقع به میدان نمی?فرستد؟ محمد حنفیه با تعبیر بسیار ظریفی بیان داشت: حسن و حسین، دیدگان پرفروغ پدر
هستند و من بازوي پرزور او می?باشم. پدرم با دست?خود از دیدگانش محافظت می?کند. ( 6) روي این بیان تردیدي نمی?ماند
در این که جناب محمد حنفیه دقیقا بر مقام برادرانش واقف بود و کسی نبود که به ناحق دعوي امامت کند. پس از شهادت امام
بر محوریت او تکیه می?کرد و از مردم به نام او بیعت « مختار » حسین، علیه?السلام، گروهی به امامت او گرویدند و بیش از همه
می?گرفت. ولی محمد حنفیه از کار او راضی نبود و هرگز بر این کار صحه نگذاشت. هنگامی که مختار گزارش کار خودش را به
محضر محمد حنفیه نوشت، جناب محمد حنفیه در پاسخ اظهار داشت: رحم الله من کف یده و لسانه و جلس فی بیته، فان ذنوب
صفحه 18 از 69
بنی?امیۀ اسرع الیهم من سیوف المسلمین. خداي رحمت کند کسی را که دست و زبانش را حفظ کند و در خانه?اش بنشیند، زیرا
گناهان بنی?امیه پیش از شمشیرهاي مسلمانان آنها را از پاي درمی?آورد. ( 7) به افرادي که از کوفه می?آمدند و اوضاع کوفه را
براي او تشریح می?کردند، می?فرمود: من خوشحالم که خداوند انتقام ما را از ستمگران بگیرد، ولی من راضی نیستم که فرمانرواي
از جناب محمدبن حنفیه ? « ابوخالد کابلی » همه دنیا باشم ولی خون یک انسان بی?گناه به خاطر من ریخته شود. ( 8) هنگامی که
در پاسخ بصراحت تمام فرمود: امام بر من، بر تو و بر همه مسلمانان علی?بن «؟ آیاء;ء امام مفترض الطاعۀ شما هستید » : پرسید
الحسین است. ( 9) آنگاه براي اینکه امر امامت?بر همگان روشن شود با حضرت علی بن الحسین، علیه?السلام، به گفتگو نشست،
حجرالاسود را حکم قرار دادند، حجرالاسود به امامت?حضرت سجاد، علیه?السلام، شهادت داد، او نیز تسلیم شد. ( 10 ) محمد
حنفیه در این رابطه به ابوخالد کابلی فرمود: امام زین?العابدین حجرالاسود را حکم قرار داد، حجر به من گفت: تسلیم
برادرزاده?ات باش که او سزاوارتر است. ( 11 ) پژوهشگرانی که باحوصله و دقت تاریخچه کیسانیه را مورد بررسی قرار داده?اند به
این نتیجه رسیده?اند که مختار از طرف محمد حنفیه تشویق به قیام نشده است، نهایت امر این است که محمد او را از این کار به
13 ) و ) «. من هرگز دستور جنگ و خونریزي نمی?دهم » : طور صریح منع نکرده است. ( 12 ) ولی با کمال صراحت?به او گفت
هنگامی که مطلع شد که مختار اظهار کرده که از جانب او اعزام شده است، از او تبري جست. ( 14 ) حتی بنابر نقلی زبان به لعن او
نیز گشود. ( 15 ) ولی هنگامی که محمد حنفیه از طرف عبدالله بن زبیر در چاه زمزم زندانی بود، به مختار پیغام داد، و مختار 4000
تن به یاري او فرستاد و او را با همراهانش از بند رهایی داد. ( 16 ) از بررسی ابعاد مختلف زندگی محمد حنفیه به این نتیجه
می?رسیم که او نه تنها مدعی امامت و رهبري نبود، بلکه از آن گریزان بود، چنانکه زهري گوید: محمد از عاقلترین و شجاعترین
مردمان بود، از فتنه?ها گریزان بود، و از آنچه مردم به آن دل بسته بودند، او پرهیز می?کرد. ( 17 ) هنگامی که یکی از
خطاب کرد، از این عنوان خشنود نشد و به او گفت: آري من هدایت?یافته هستم و به ? « یا مهدي » : علاقه?مندانش او را به عنوان
سوي خیر و صلاح هدایت می?کنم، ولی نام من محمد و کنیه?ام ابوالقاسم است، هنگامی که مرا صدا می?کنید، به یکی از این
دو عنوان صدا کنید. ( 18 ) در میان کلمات قصار و خطبه?هاي فراوانی که از محمد حنفیه در کتابها ثبت?شده، به مطلبی که به
سوي خودش دعوت کرده باشد، برنمی?خوریم، بلکه برعکس به خاندان عصمت و طهارت به صورت مطلق و با احتیاط تمام
دعوت می?کند، مثلا در ضمن خطبه?اي می?فرماید: الا ان لاهل الحق دولۀ یاتی بها الله اذا شاء... براي اهل حق دولتی است که
خداوند هر وقت?بخواهد آن را فراهم می?آورد، هر کس از ما و شما آن دولت را درك کند در بالاترین مرتبه سعادت خواهد
بود. ( 19 ) هنگامی که به اصرار از او می?خواهند که دعوتش را بیان کند، آنها را از این مطلب بشدت نهی می?کند و در پایان
( می?فرماید: و لامر آل محمد ابین من طلوع الشمس. امر آل محمد [صلی?الله?علیه?وآله] از طلوع خورشید روشنتر است. ( 20
تعبیر نموده، و می?دانیم که او از ذریه پیامبر اکرم، « امر آل محمد » تعبیر نکرده، بلکه « امر ما » جالب توجه است که
به معناي اخص آن، شامل او نمی?شود. در عقل و درایت، و هوش و کیاست او « آل محمد » صلی?الله?علیه?وآله، نیست، و تعبیر
نوشت، عبدالملک به حجاج گفت که یک چنین نامه تهدیدآمیزي به ? « عبدالملک » همین بس، که پادشاه روم نامه تهدیدآمیزي به
محمد حنفیه بنویس و پاسخ او را براي من بیاور. هنگامی که پاسخ محمد حنفیه به دست عبدالملک رسید، دستور داد عین همان
پاسخ را به پادشاه روم بنویسند. پادشاه روم در پاسخ عبدالملک نوشت: این مطلب از تو و خاندان تو صادر نشده، این سخن از
خاندان نبوت صادر شده است. ( 21 ) این متانت در گفتار، اعتدال در رفتار و سلوك زیبا در کردار، به ضمیمه دانش سرشار، عقل
پربار و دیگر محاسن اخلاقی، موجب شد که دلها از محبت او پر شود و همگان حسن اعتقاد به او داشته باشند و همین موجب شد
که مختار خود را به او منتسب کند، تا بتواند دلها را به سوي خود جلب کند. ولی هنگامی که او از دسیسه مختار آگاه شد، از او
تبري جست. ( 22 ) محمد حنفیه اگر چه بعد از شهادت امام حسین، علیه?السلام، با مشکلات فراوانی مواجه شد، و از طرف حجاج،
صفحه 19 از 69
عبدالملک و عبدالله بن زبیر، با تهدید و تطمیع فراوانی به بیعت دعوت شد، ولی با حسن تدبیر خود تا حدي از شر آنها جان سالم به
در برد، تا سرانجام در محرم 81 ق. در سن 65 سالگی در مدینه طیبه دیده از جهان فرو بست و در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد.
23 ) در مورد محل درگذشت محمد حنفیه سه قول است: 1- مدینه 2- طائف 3- ایله (بین مکه و مدینه) ( 24 ) و قول چهارمی ابراز )
نام کوه بلندي است در نزدیکی مدینه، در یک منزلی ? « رضوي » ( و دفن در بقیع است. ( 25 ? « رضوي » شده و آن: درگذشت او در
و هفت منزلی مدینه، با قله?هاي مرتفع، دره?هاي فراوان و درختان انبوه در مسیر چشمه?سارهاي بسیار آن. ( 26 ) پس از ? « ینبع »
?« حسان سراج » ارتحال محمد حنفیه، فرقه کیسانیه به فرقه?هاي مختلفی منشعب شدند، که از آن جمله است: 1- سراجیه، اصحاب
که گفتند: محمد حنفیه وفات کرده، در کوه رضوي مدفون است، ولی روزي رجعت کرده، جهان را پر از عدل و داد می?کند.
که گفتند: محمد حنفیه زنده است و در کوه رضوي اقامت دارد و از دنیا نمی?رود جز ? « ابن کرنب » -2 کرنبیه، اصحاب (27)
یا ? « کربیه » اینکه ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است. ( 28 ) در بیشتر منابع از آنها
معتقد ? « عبدالله » که بعد از محمد حنفیه به امامت پسرش ? « ابوهاشم عبدالله » 3- هاشمیه، اصحاب ( یاد شده است. ( 29 ? « کریبیه »
و غیر آنها ? « بیانیه ?» ،« روندیه ?» ،« حارثیه ?» ،« مختاریه » : شدند. ( 30 ) هاشمیه نیز پس از فوت ابوهاشم به گروهکهاي مختلفی چون
منشعب شدند. ( 31 ) اکثریت قاطع کیسانیه معتقدند که محمد حنفیه نمرده است، بلکه در کوه رضوي مخفی شده، پس از یک
دوران استتار سرانجام ظهور کرده، جهان را پر از عدل و داد می?کند. آنها معتقدند که محمد حنفیه همان مهدي موعود است و از
مکه معظمه ظهور خواهد کرد. ( 32 ) آنها می?گویند: هر روز بامدادان و شامگاهان، اشترانی به خدمت محمد حنفیه می?آیند و
ایشان از شیر و گوشت آنها استفاده می?کند. ( 33 ) سید اسماعیل حمیري، شاعر معروف اهل?بیت، قبلا جزء فرقه کیسانیه بود و
اشعار فراوانی در مدح محمد حنفیه بر اساس معتقدات کیسانیه سروده که در ضمن آنها می?گوید: یا شعب رضوي ما لمن بک لا
اي غار رضوي چگونه است » : یري و بنا الیه من الصبابۀ اولق حتی متی، و الی متی و کم المدي یا بن الوصی و انت?حی ترزق یعنی
که مقیم تو دیده نمی?شود، در حالی که ما از عشق او دیوانه?ایم. اي فرزند وصی، تا به کی، تا چه زمان و چه مدتی شما زنده و
نیز در این رابطه می?گوید: تغیب لا یري عنهم زمانا برضوي ? « کثیر عزه » 34 ) دیگر شاعر معروف کیسانی ) .«؟ روزي?خوار هستید
35 ) حمیري بعدا ) «. مدتی که در رضوي از آنها ناپدید شده، دیده نمی?شود، در نزد او آب و عسل هست » : عنده عسل و ماء یعنی
تجعفرت باسم الله و » از اعتقاد به مهدویت محمد حنفیه برگشت و به امامت?حضرت صادق، علیه?السلام، معتقد شد و شعر معروف
از عاشقان دلسوخته و پاکباخته اهل?بیت?بود، خود را مهیاي مرگ ساخت، کسی « کثیر » ( را در همین رابطه سرود. ( 36 « الله?اکبر
را پیدا کرد که زن و بچه?اش را کفالت کند، آنگاه در موسم حج?برخاست و سخنان پرشوري در دفاع از اهل?بیت ایراد نمود،
هنگامی که خواست از غاصبان فدك برائت جوید، هواداران آنها برخاستند و او را سنگباران کردند و به صورت فجیعی به شهادت
رسانیدند. ( 37 ) پس از مختار که بنیانگذار فرقه کیسانیه به شمار می?آید، اشعار نغز و پرمغز این دو شاعر حماسه?آفرین در
نظرهاي مختلفی هست: 1- کیسان لقب مختار ? « کیسانیه » شکوفایی فرقه کیسانیه تاثیر فراوان داشت. در مورد نامگذاري این فرقه به
3- کیسان نام یکی از غلامان امیرمؤمنان، علیه?السلام، بود که ( 2- کیسان نام رئیس شرطه (پلیس) مختار بود. ( 39 ( بوده است. ( 38
مختار را به خونخواهی امام حسین، علیه?السلام، تشویق نمود. ( 40 ) قول سوم ضعیف است، زیرا کیسان غلام امیرمؤمنان،
علیه?السلام، در جنگ صفین به شهادت رسیده بود. ( 41 ) قول نخست از نظر تاریخی به ثبوت نرسیده است. ولی قوم دوم قولی
از قبیله ? « ابوعمره » مشهور به ? « کیسان » است معتبر، زیرا از نظر تاریخی تردیدي نیست که رئیس شهربانی مختار شخصی بوده به نام
که یکی از شاخه?هاي بجیله است. ( 43 ) این بود اشاره?اي کوتاه به تاریخچه و معتقدات کیسانیه، ? « عرینه » 42 ) از تیره ?) « بجیله »
که بعد از سال 60 هجري پیدا شدند و در قرن سوم هجري از بین رفتند و نام و نشانی از خود برجاي نگذاشتند. سید مرتضی
شیخ مفید است، تاکید فراوان ? « العیون المحاسن » که گزیده?اي از کتاب ? « الفصول المختاره » علم?الهدي در کتاب گرانسنگ
صفحه 20 از 69
دارد بر اینکه حتی یک نفر از فرقه کیسانیه در روي زمین باقی نمانده است. ( 44 ) قبل از ایشان، اشعري و نوبختی نیز در اواخر قرن
?« محمد حنفیه » دوم هجري تصریح کرده?اند که از فرقه?هاي کیسانیه جز افراد انگشت?شماري باقی نمانده است. ( 45 ) اما ارتباط
?« عبدالله بن عباس » ، هنگامی که احساس ضعف و زبونی در برابر بنی?هاشم نمود « عبدالله بن زبیر » این است که ? « رضوي » با کوه
قسمتی از عمر خود را در ? « محمد حنفیه » تبعید کرد. ( 46 ) روي این بیان ? « رضوي » را به ناحیه ? « محمد حنفیه » و? « طائف » را به
این ناحیه سپري کرده است. برخی از مورخان گفته?اند که او در همان ناحیه درگذشته است. ( 47 ) ولی اکثر مورخان معتقدند که
از امام محمد باقر، علیه?السلام، روایت کرده « عبدالله بن عطا » ( محمد حنفیه در مدینه درگذشته و در بقیع مدفون شده است. ( 48
که فرمود: من عمویم محمد حنفیه را با دست?خود به خاك سپردم. ( 49 ) از بررسی مطالب یاد شده به این نتیجه می?رسیم که فرقه
کیسانیه در نیمه دوم قرن اول هجري پیدا شدند و به امامت جناب محمد حنفیه گرویدند و در اواخر قرن دوم بکلی منقرض شدند.
تبعیدگاه محمد حنفیه بود، گروهی از کیسانیه آنجا را مخفیگاه ایشان دانسته، در انتظار بودند که روزي وي ? « رضوي » نظر به اینکه
هیچ ارتباطی با ? « رضوي » از کوه رضوي ظاهر شده، از سرزمین مکه قیام کند و جهان را پر از عدل و داد نماید. روي این بیان کوه
دعاي » و اعتقاد شیعه اثناعشري در مورد حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، ندارد. پس چگونه است که در فرازي از « مهدي موعود »
به کار رفته و با محل اقامت?حضرت ولی عصر، ارواحنافداه، گره خورده است؟! و اینک متن دعاي ندبه: ? « رضوي » واژه ? « ندبه
لیت?شعري این استقرت بک النوي؟ بل اي ارض تقلک او ثري؟ ابرضوي او غیرها ام ذي طوي؟ عزیز علی ان اري الخلق و لاتري...
اي کاش می?دانستم که در کجا مسکن گزیده?اي؟ یا کدامین سرزمین تو را در آغوش کشیده؟ آیا در کوه رضوي هستی؟ یا در
ذي?طوي؟ یا جاي دیگر؟ بر من سخت گران است که همگان را ببینم ولی تو دیده نشوي... ( 50 ) براي اینکه پاسخ این پرسش
را در کلمات معصومین، علیهم?السلام، بررسی می?کنیم تا پیوند این ? « ذي?طوي » و? « رضوي » براي همگان روشن شود، جایگاه
دو نقطه با وجود اقدس حضرت بقیۀ?الله، ارواحنافداه، و عدم ارتباط آنها با جناب محمد حنفیه آشکار گردد. ادامه دارد پی نوشتها:
. 2. الشیخ الطوسی، اختیار معرفۀ الرجال، چاپ دانشگاه، ص? 70 . 1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغۀ، چاپ قاهره، ج? 1،ص? 245
.5 . 4. الشریف الرضی، نهج?البلاغۀ، صبحی صالح، خطبه 11 ، ص? 55 . 3. المامقانی، تنقیح المقال، چاپ نجف، ج? 3، ص? 111
.8 . 7. ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج? 23 ، ص? 103 . ابن ابی الحدید، همان. 6. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج? 4، ص? 172
9. الشیخ الطوسی، همان، ص? 121 ;ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ج? 4، ص? . الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج? 4، ص? 121
10 . ابن بابویه، الامامۀ والتبصرة، ص? 195 ;الکلینی، اصول الکافی، ج? 1، ص? 348 ;الشیخ الطوسی، کتاب الغیبۀ، چاپ قم، .121
.13 . 12 . وداد القاضی، الکیسانیۀ فی التاریخ و الادب، ص? 91 . 11 . الطبرسی، امین الاسلام، اعلام الوري، ج? 1، ص? 486 . ص? 18
. 15 . ابن خلدون، المقدمۀ، ص? 198 . 14 . الشهرستانی، الملل و النخل، ج? 1، ص? 149 . البلاذري، انساب الاشراف، ج? 5، ص? 218
18 . وداد القاضی، همان، ص? . 17 . ابن الجوزي، تذکرة الخواص، ص? 263 . 16 . ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج? 23 ، ص? 99
21 . ابن سعد، همان، . 20 . الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج? 4، ص? 122 . 19 . ابن سعد الکاتب، الطبقات?الکبري، ج? 5، ص? 97 .123
25 . المامقانی، همان، ص? . 24 . ابن الجوزي، همان، ص? 268 . 22 . الشهرستانی، همان. 23 . الذهبی، همان، ص? 128 . ص? 110
27 . المقدسی، البدء و التاریخ، چاپ شالون سورمارن فرانسه، ج? 5، ص? . 26 . الیاقوت الحموي، معجم البلدان، ج? 3، ص? 51 .112
31 . الاشعري، المقالات و . 30 . الشهرستانی، همان، ج? 1، ص? 150 . 29 . وداد القاضی، همان، ص? 172 . 28 . همان، ص? 128 .129
.35 . 34 . المسعودي، مروج الذهب، ج? 2، ص? 96 . 33 . النوبختی، فرق الشیعه، ص? 29 . 32 . همان، ص? 31 .40- الفرق، ص? 26
36 . السید الحمیري، الدیوان، ص? 295 ;ابن المعتز، طبقات الشعراء، ص? 33 ;الشریف المرتضی، . الکثیر، الدیوان، ج? 2، ص? 186
39 . الاشعري، همان، . 38 . المقدسی، همان، ص? 131 . 37 . الاصفهانی، الاغانی، ج? 11 ، ص? 46 . الفصول المختارة، ج? 2، ص? 299
. 42 . البلاذري، همان، ص? 229 . 41 . ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج? 3، ص? 299 . 40 . الشهرستانی، همان، ص? 147 . ص? 21
صفحه 21 از 69
45 . الاشعري، همان، ص? . 44 . الشریف المرتضی، همان، ج? 2، ص? 305 . 43 . ابن حزم الاندلسی، جمهرة انساب العرب، ص? 387
48 . ابن سعد، همان، ج? . 47 . ابن الجزري، غایۀ?النهایۀ، ج? 2، ص? 204 . 36 ;النوبختی، همان. 46 . الیعقوبی، التاریخ، ج? 3، ص? 9
. 50 . ابن الطاووس، السید علی بن موسی، مصباح الزائر، ص? 451 . 49 . الشریف المرتضی، همان، ج? 2، ص? 298 . 5، ص? 116
( یک سبو عطش( 4
قسمت چهارم نگرشی بر موضوع دعا براي تعجیل فرج مرتضی مهدوي اشاره: سخن در بیان روایات مربوط به دعاي تعجیل فرج
بود. دو روایت و برخی از نکات آنها را توضیح دادیم. اکنون به بقیه بحث توجه فرمایید. روایت?سوم روایت?سوم از امام صادق،
علیه?السلام، است و دو بخش دارد. بخش اول درباره قوم بنی?اسرائیل است که سالیان دراز زیر سلطه و شکنجه و اختناق شدید
حکومت فرعون بسر می?بردند. در این بخش، امام صادق، علیه?السلام، توضیح می?فرماید که بنی?اسرائیل از ظلم و ستم فرعون
به ستوه آمده و به درگاه الهی روي آوردند ;نالیدند و دعا کردند تا اینکه خداوند متعال نیز درخواست آنان را اجابت فرمود و زمان
درازي را که قرار بود حضرت موسی بعد از آن زمان به نجات بنی?اسرائیل بشتابد از آنان برداشت و به حضرت موسی و هارون امر
فرمود تا آنها را از ظلم و حاکمیت فرعون خلاصی بخشند و بدین ترتیب در اثر رو آوردن به درگاه الهی، استغاثه و درخواست از
حضرت ربوبی، فرج و گشایش نیز به آنان رو آورد ;زمانی دراز بر آنان تعجیل شده و جلو افتاد. اما بخش دوم روایت: آنگاه امام
صادق، علیه?السلام، به بیان قسمت دوم حدیث پرداخته و می?فرماید: هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عناهمین طور شما [شیعیان و
مسلمانان] هم اگر چنین کنید [و به درگاه خدا بنالید و دعا نمایید] خداوند به کار ما گشایش خواهد داد و فرج ما [خاندان] را
خواهد رسانید. فاما اذا لم تکونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه. ( 1) اما اگر اینچنین نباشید، این امر (یعنی امر غیبت) تا آخرین لحظه
مقدر خود طول خواهد کشید. برخی از نکات این روایت در این روایت?شریف، توجه به برخی از نکات ضروري است: 1- همان
گونه که از حدیث?برمی?آید، بنی?اسراییل با روي آوردن به خداوند و تغییر دادن روحیه و حالت فردي و اجتماعی خویش، زمینه
را براي استجابت دعا و تغییر وضعیت موجود خود یعنی نابودي حکومت ظالمانه فرعون آماده نمودند ;و این چیزي جز همان تحقق
سنت?حضرت حق در جهان نیست که: خداوند وضع هیچ امتی را تغییر نمی?دهد مگر آن که آنان خود را تغییر دهند. ( 2) البته به
نظر می?رسد که بنی?اسراییل در مورد وضعیت اجتماعی خود و مقابله با فرعون و خلاصه دیگر زمینه?هاي آمدن حضرت موسی
نیز به تلاش و جهاد پرداخته بودند، اما محتملا چون حضرت صادق، علیه?السلام، در مقام بیان اهمیت دعا و توجه به خداوند
سبحان و تاثیر سرنوشت?ساز و نقش اصیل و محوري آن در به ثمر رسیدن تلاشها و مجاهدات بوده?اند، تنها آن را بیان
فرموده?اند. بهترین دلیل آنچه گفتیم خود دعا کردن دسته جمعی بنی?اسراییل است ;زیرا این حالت، بیانگر نارضایتی آنان از
حکومت ظالمانه فرعون، اعراض آنان از وضع موجود خویش و آمادگی براي پذیرش حکومت الهی حضرت موسی، علیه?السلام،
است. همین قدر غفلت زدایی و تغییر وضعیت?خود، موجب شد تا سنت الهی در مورد آنان تحقق پذیرد و دعا و در خواستشان به
درگاه حضرت حق پذیرفته شود. در عین حال، چنانکه اشاره گردید، آنچه در این روایت مورد تاکید قرار گرفته، تاثیر بسیار مهم و
تعیین کننده دعا و استغاثه به درگاه الهی (براي رسیدن فرج) است. یعنی همان?گونه که گفتیم شاید بنی?اسراییل در تغییر وضع
خود و ایجاد زمینه?هاي قیام و آمدن حضرت موسی به مبارزه و مقاومت در برابر فرعون نیز پرداخته بودند (و این از مهمترین
شرایط رهایی از ظلم فرعون و نیل به آزادي براي آنان بوده?است) اما از دعا، توجه به خداوند و آمادگی روانی و روحی براي نیل
و پذیرش حکومت?حجت?حق و پیامبر خود غافل بوده?اند ;اما با روي آوردن به درگاه احدیت و دعا و التماس و درخواست از
قادر متعال، این نقص را برطرف کرده و زمینه پذیرش و رسیدن به هدف بزرگ و نهایی خویش را کامل نموده?اند. 2- نکته مهم
در روایت این است که در اثر دعا و درخواست و استغاثه بنی?اسراییل، آمدن حضرت موسی براي بنی?اسراییل و سرنگون کردن
صفحه 22 از 69
براي آنان به ? « دعاي تعجیل فرج » حکومت فرعونی و نجات از سلطه او، زمانی دراز یعنی دهها سال جلو می?افتد و به تعبیر دیگر
اجابت می?رسد. آنگاه امام صادق، علیه?السلام، همین نکته را در پایان حدیث?به شیعیان و پیروان خود گوشزد نموده و در
حقیقت، هدف اصلی خویش را از ذکر داستان بنی?اسراییل بیان می?فرماید و آن این است که این سنت الهی در هر زمانی تحقق
پذیراست. اگر شما شیعیان نیز، در کنار دیگر آمادگیها، به درگاه الهی روي آورده و با دعا و درخواست و استغاثه، فرج ما
اهل?بیت?را از خداوند درخواست کنید. حضرت حق آن را اجابت می?فرماید و حکومت الهی ما به وقوع خواهد پیوست. و به
بیان دیگر، خداوند متعال در فرج ما تعجیل خواهد کرد و امر حکومت ما را خواهد رساند ;در غیر این صورت (یعنی در اثر غفلت
و بی?توجهی شما) مساله غیبت امام و حجت الهی روند طبیعی خود را تا آخرین لحظه طی خواهد کرد و به درازا خواهد کشید.
-3 نکته مهم دیگري که در این روایت?به چشم می?خورد این است که عامل اساسی در دعا و رسیدن به مطلوب، التماس، اصرار
و تضرع به درگاه خداوند است. بنابراین صرف به زبان آوردن دعا بدون روحیه طلب، استغاثه، اصرار و آمادگی نمی?تواند تاثیري
مهم و اساسی داشته باشد. چنانکه در روایت دیدیم بنی?اسراییل از غفلت?خویش به در آمده، جدا و حقیقتا به درگاه الهی روي
آوردند، نالیدند، دعا و درخواست کردند و با گریه و تضرع، نجات و رهایی خود را از خداوند متعال طلب کردند. نتیجه روایت
نتیجه روایت این است که: از جمله شرایط و زمینه?هاي حتمی رسیدن امر فرج و حکومت اهل?بیت، علیهم?السلام، درخواست
جدي و حقیقی مردم از خداوند، آن هم با گریه و دعا و اصرار و تضرع است. در غیر این صورت، خداي ناخواسته، غیبت امام
عصر، علیه?السلام، روند طبیعی خود را تا آخرین لحظه طی خواهد کرد و به درازا خواهد کشید. بنابراین، مردم باید توجه کنند که
آرمانی دارند بس مقدس، حیاتی، سرنوشت?ساز، مکتبی و انسانی و تحقق این آرمان شرطی مهم دارد و آن، تشنگی، خواهش،
آمادگی و روي آوردن به خداوند متعال و خواستن آن از درگاه ربوبی است. و اینکه هرچه این عطش و آمادگی و درخواست از
خداوند، بیشتر و عمیقتر باشد، آن آرمان زودتر به تحقق خواهد پیوست و امام?صادق، علیه?السلام، نیز در روایت مذکور برهمین
نکته تاکید می?فرماید و نیز هشدار می?دهد که اگر مردم از دعا و تضرع به درگاه الهی (براي تحقق آن) غفلت نمایند، این آرمان
در دیرترین و دورترین موعد خود محقق خواهد گشت. در واقع امام صادق، علیه?السلام، در این حدیث گرانقدر، دو نکته مهم را
القا می?فرماید: یکی اینکه دعا و تضرع به درگاه ربوبی و فرج و ظهور را به?طور جدي از خداوند خواستن، تاثیر جدي دارد و آن
را به جلو می?اندازد ;زیرا تحقق ظهور بستگی به آمادگی، تشنگی، توجه، بیداري و خلاصه شایستگی مردم دارد و همه این عوامل
در دعا و تضرع و خواستن حقیقی از خداوند جمع است. و دیگر اینکه امام صادق، علیه?السلام، دوستان و شیعیان خاندان نبوت را
هشدار و آگاهی می?دهد که از غفلت?خارج شده و شایستگی لازم را کسب کنند ;بیدار شوند و به آستان حضرت حق رو
آورند، از خداوند ظهور امام خود را در خواست نمایند. چند پرسش پرسش اول: اینکه شما این قدر بر مساله دعا، تضرع و استغاثه
به درگاه خداوند براي رسیدن ظهور امام عصر، علیه?السلام، پافشاري می?کنید، این امر با عدم آمادگی مردم، غفلت آنان و عدم
بلوغ عقلی و روحی آنان اصلا سنخیت ندارد. به علاوه، دعا کردن در چنین حالتی نیز از محتوا و تاثیر خود برخوردار نخواهد بود.
پاسخ به این ایراد، به?طور خلاصه در سطور قبلی داده?شد. چنانکه دیدیم اساسا بیان امام صادق، علیه?السلام، براي بیدار کردن و
تنبه مردم نسبت?به همین غفلت و عدم آمادگی است. اگر قرار باشد ما همواره عدم آمادگی مردم را بنگریم، پس هیچ گاه نباید از
ظهور امام عصر، علیه?السلام، و تحریک و ترغیب مردم براي طلب جدي از درگاه ربوبی سخن بگوییم. بالاخره باید با این غفلت و
عدم آمادگی مبارزه کرد، هشدار داد، آنان را ترغیب و تشویق نمود و کم?کم زمینه پذیرش ظهور را در آنها به وجود آورد و
(همانطور که اشاره کردیم) خود این دعا و درخواست و تضرع به درگاه الهی، بخصوص در حالت دسته جمعی و عمومی?اش، در
به وجود آوردن این زمینه و آمادگی بسیار مؤثر است. به علاوه، بارها اشاره نمودیم که این دعا و درخواست، در کنار دیگر
آمادگیها باید باشد تا تاثیر واقعی خود را ببخشد. از این گذشته، اکنون با گذشت?بیست?سال از انقلاب اسلامی ایران و بیداري و
صفحه 23 از 69
?« عدم بلوغ عقلی و روحی مردم » آمادگی نسبی مردم ایران (و بلکه مسلمانان و مستضعفان جهان)، به نظر می?رسد سخن گفتن از
چندان موجه نباشد. اگر این سخن در نیم قرن قبل و پیشتر از آن گفته می?شد، می?توانست وجهی داشته باشد ;اما اکنون شرایط و
زمانه و زمینه نسبت?به آن دوران بسیار عوض شده است و افکار عمومی دنیا، روند تکاملی بشر و بلوغ فکري و عقلی انسانها براي
پذیرش چنین واقعه?اي رشد چشمگیري نموده است. پس در چنین شرایطی، سخن گفتن از آن آرمان مقدس و زمینه?سازي براي
تحقق آن، از جمله دعا و تضرع به درگاه الهی از تناسب و سنخیت?به دور نیست. امید است?با لطف الهی این تناسب و آمادگی به
کمال خود برسد. و نکته دیگر اینکه این ما نیستیم که بر مساله دعا و تضرع و استغاثه پافشاري می?کنیم ;چنانکه ملاحظه می?شود
خود رهبران دینی و امامان معصوم، علیهم?السلام، از جمله حضرت صادق، علیه?السلام، در احادیث و فرموده?هاي خود به این امر
تاکید فرموده?اند. پرسش دوم: از کجا که خطاب امام صادق، علیه?السلام، به شیعیان زمان خود نباشد؟ مگر نه اینکه برخی از ائمه،
علیهم?السلام، بخصوص امام صادق، علیه?السلام، در پی زمینه?سازي براي تشکیل حکومت در زمان خود بوده?اند؟ پس شاید
حدیث آن حضرت فقط متوجه مخاطبان همان زمان بوده است؟ پاسخ: اینکه امام صادق، علیه?السلام، در پی زمینه سازي براي
بوده?اند، صحیح و متین است. اینکه اگر شیعیان آن حضرت آمادگی از خود نشان می?دادند، « امر » تشکیل حکومت و تحقق
بی?تردید آن حضرت بدین امر دست می?زد، این نیز صحیح است. اما قرائن و شواهدي که در خود روایت است، با احتمال
?« منتهی شدن امر غیبت?به آخرین و دورترین مرحله آن » مذکور سازگار نیست، زیرا: اولا، آن حضرت در پایان روایت?سخن از
می?فرماید ;و می?دانیم که این موضوع مختص به امام عصر، علیه?السلام، است و نه امام صادق و نه هیچ امام دیگري غیبت
نداشته?اند. ثانیا، به فرض هم که احتمال مذکور را بپذیریم، باز هم فرمایش امام صادق، علیه?السلام، با انطباق آن با زمان ما
به زمان و مخاطبان ایشان در آن برهه نیست، بلکه می?تواند مصادیق متعددي « منحصر » منافاتی ندارد. یعنی سخن آن حضرت
داشته باشد که بر همه زمانها، از جمله زمان ما نیز منطبق گردد. بعلاوه، سیاق روایت و روح کلی حاکم بر آن گواهی می?دهد که
آن حضرت درباره دعاي تعجیل فرج، برطرف شدن زمان غیبت و آمدن منجی سخن گفته?اند که فقط بر امام عصر
،عجل?الله?تعالی?فرجه، و شؤون ایشان انطباق دارد. پرسش سوم: یک پرسش مهم دیگر نیز وجود دارد و آن این است که در این
روایت، سخن از آمدن حضرت موسی براي سرنگونی حکومت ظالمانه فرعونی و رهایی بنی?اسراییل از سلطه جابرانه اوست ;با این
وصف آیا این روایت?با وضعیت کنونی ما در نظام جمهوري اسلامی و برپایی حکومت?حق سازگار است؟ زیرا ما در زمان
طاغوت زندگی نمی?کنیم تا از خداوند بخواهیم ما را از آن نجات دهد. پاسخ: پاسخ این پرسش نیز بس روشن است. اولا، آنچه
در روایت امام صادق، علیه?السلام، بخصوص در قسمت دوم مورد تاکید قرار گرفته، لزوما مبتنی بر این نیست که دعاي تعجیل
فرج براي رهایی از سلطه و حکومت طاغوت است ;بلکه روح و جوهره حدیث (چنانکه در سطور قبل نیز بدان اشاره شد) توجه به
آرمان مقدس و بزرگ اسلام است ;یعنی رسیدن فرج و ظهور امام عصر، علیه?السلام، است. به بیان دیگر روي سخن متوجه جنبه
مثبت و آرمانی و اثباتی قضیه است، بدین معنا که امام صادق، علیه?السلام، با هشدار و تذکار خود می?خواهند مردم را به سوي
آرمان بزرگ ظهور و فرج سوق دهند و این اعم است از اینکه مردم قبل از رسیدن به این آرمان بزرگ، در مراحل قبلی و مقدماتی
آن باشند ;مانند دوران ما که در نظام مقدس جمهوري اسلامی زندگی می?کنیم ;نظامی که آرمان نهایی?اش رسیدن به دولت
کریمه اهل?بیت و حکومت جهانی امام عصر، علیه?السلام، است. و یا اینکه قبل از رسیدن به این آرمان بزرگ، جامعه?اي و ملتی
در زیر سلطه طاغوت باشند ;در این صورت حدیث مذکور مشکلی نخواهد داشت. اشکال در سخن مستشکل در صورتی بروز
می?کند که ملتی مانند ما در نظام برحق و مقدس جمهوري اسلامی زندگی کنند. در این حالت آیا حدیث امام صادق،
علیه?السلام، باز هم صادق خواهد بود؟ پاسخ مثبت است ;زیرا اشکالی ندارد که ملتی در نیمه راه برپایی اسلام عزیز، آرمان
رسیدن به مرحله نهایی و تکاملی آن را داشته باشد و براي زودتر رسیدن به آن، به درگاه خداوند روي آورده و با دعا و استغاثه آن
صفحه 24 از 69
را طلب نماید ;بلکه باید گفت مگر ما آرزو، خواسته و آرمانی جز این داریم؟! ثانیا، ما باید وسعت دید و گستره نگرش خود را از
محدوده کشور و نظام خود فراتر ببریم و امت اسلام و بلکه مستضعفان و محرومان جهان را در نظر بگیریم. آیا اکنون کشورهاي
اسلامی گرفتار چنگال طاغوتها و فرعونها نیستند؟ آیا بشر مستضعف و سیه روز کنونی در جهان، تحت?سلطه استکبار به سر
نمی?برد؟ آیا در آتش ظلم آن نمی?سوزد؟ آیا ستم و بیداد و بدبختی و تباهی دنیا را فرا نگرفته است؟ نکته ظریف دیگري که
است (اگر شما شیعیان از خداوند بخواهید، « لفرج الله عنا » ظاهرا در فرمایش امام صادق، علیه?السلام، دیده می?شود در تغبیر
گشایش و فرج را خواهد آورد). اگر منظور امام صادق، علیه?السلام، خود اهل بیت?باشد، در این صورت « براي ما » خداوند متعال
به » مفهوم این بخش از حدیث این خواهد شدکه: اگر شما شیعیان از خداوند درخواست کنید، ما را از سختی و فشار نجات داده و
گشایش عنایت?خواهد فرمود. چنانچه استنباط نکته مزبور صحیح باشد، این روایت?باید شیعه و دوستدار اهل?بیت، « کار ما
علیهم?السلام، بخصوص دوست و منتظر امام عصر، علیه?السلام، را در غمی عمیق و غصه و اندوهی بس ژرف فرو ببرد ;زیرا محب
از ناراحتی و گرفتاري محبوب در رنج و اندوه می?افتد. تردیدي نیست که امروز روي این کره زمین، کسی مانند امام و مولایمان
امام زمان، ارواحنافداه، غمناك و اندوهگین نیست. او کسی است که بتمامی حوادث و وقایع آگاهی دارد. بیش از همه از ظلمها،
ستمها، استثمارها، استکبارها، فسادها، و نیز از غفلتها و جهالتها رنج می?برد و ناراحت است. او کسی است که مامور و ذخیره الهی
براي برطرف کردن تمامی این سیاهیها، تباهیها، بی?عدالتیها و نامردمیهاست. او منتظر آن است که مستضعفان و محرومان جهان،
امت اسلام و بخصوص دوستان و شیعیانش تشنه و خواهان او شوند ;او را بخواهند و ظهور و فرجش را از حضرت حق طلب نمایند
تا زمینه روانی و روحی لازم براي حکومت آن عزیز فراهم آید. او کسی است که حکومت?بر جهان، حق او و تنها شایسته اوست و
چون می?بیند این حق در چنگ نااهلان و حاکمان ستمگر جهان افتاده، غم و غصه وجود مبارکش را فرا می?گیرد. به این حدیث
3) خوب بنگرید ;امام باقر، علیه?السلام، فرمود: ما من عید للمسلمین اضحی و لا فطر الا و هو یتجدد لآل محمد فیه حزن... لانهم )
یرون حقهم فی ید غیرهم هیچ عید قربان و عید فطري فرا نمی?رسد مگر اینکه غم و اندوه آل محمد تازه می?شود ;زیرا حق خود
?« گرفتار دست ظالمان و ستمگران » را در دست نااهلان می?بینند. در حقیقت می?توان به نوعی تعبیر کرد که گویا آن حضرت
است و دعا براي فرج آن حضرت از مهمترین واجبات و فرایض است. شاید معناي جمله و فرازي از دعاي عصر جمعه در حق آن
حضرت، ناظر به همین معنا باشد. در این فراز می?خوانیم: و خلصه من ایدي الجبارین. بار الها آن حضرت را از دست?ستمگران
رهایی بخش. البته به نظر عمیقتر باید گفت آن حضرت با تکیه بر قدرت لایزال الهی و با پشتوانه والاترین مرتبه بندگی و
بودیت?حضرت حق، هیچ ترس و باکی از هیچ قدرتی جز حضرت ربوبی ندارد، اما گرفتاري و ناراحتی دوستان و شیعیان آن
حضرت بلکه گرفتاري و ناراحتی تمامی انسانهاي دربند و محروم و مستضعف است که قلب مقدس و نازنینش را از شدت غم و
غصه می?فشارد و در اندوه فرو می?برد. شیعیان و دوستان آن حضرت، فرزندان معنوي آن بزرگوارهستند، و ناراحتی آنان به
شده، در واقع ناراحتیها و گرفتاریهاي شیعیان (« ما » فرج و گشایش ) « عنا » حقیقت ناراحتی ایشان است. ( 4) و اگر در حدیث تعبیر به
و دوستان خود را در نظر داشته?اند. در هر حال، اعتقاد، معرفت، محبت و ارتباط درونی و معنوي دوستداران و منتظران آن عزیز
ایجاب می?کند براي فرج و ظهورش به درگاه الهی بنالند و با دعا و استغاثه آن را از حضرت پروردگار طلب نمایند. هر چه این
معرفت و محبت?بیشتر باشد، محب بیشتر خواهد سوخت. و از رنج و ناراحتی محبوب، غمگینتر و گرفته?تر خواهد شد و در نتیجه
براي فرج و ظهور او بیشتر دعا خواهد کرد.. ( 5) پی?نوشتها: 1. السلمی السمرقندي، محمدبن مسعودبن عیاش، تفسیر العیاشی، ج?
4. از امام معصوم حضرت ابوالحسن، . 3. سیدبن طاووس، کتاب الاقبال، ص? 279 . 2. سوره رعد ( 13 )، آیه 11 . 2، ص? 154
علیه?السلام، نقل شده است که در حدیثی در وصف شیعیان فرمود: ما من احد من شیعتنا یمرض الا مرضنا لمرضه، و لا اغتم الا
اغتممنا لغمه، و لا یفرح الا فرحنا لفرحه... هیچ یک از شیعیان ما نیست که مریض شود مگر اینکه ما نیز بخاطر او مریض می?شویم;
صفحه 25 از 69
و مغموم و اندوهگین نمی?شود مگر اینکه ما نیز بخاطر او غمگین می?شویم ;و خوشحال نمی?گردد مگر اینکه ما نیز بخاطرش
5. گر چه مقال رو به پایان آمد، اما بابی تازه از سخن دل باز شد; ( خوشحال شویم (;...الشیخ الصدوق، صفات الشیعه، ص? 3
لیکن ضیق مجال اجازت ورود به آن را به ما نمی?دهد. بدین روي تو دوستدار و محب امام زمان، خود بدین باب وارد شو و بهره
خویش را از آن برگیر.
حکومت علوي، الگوي حکومت مهدوي
اشاره: شاید در اذهان بسیاري از مردم این پرسش مطرح باشد که امام مهدي، علیهالسلام، چگونه حکومتخواهد کرد و نظام
سیاسی - اداري که او برپا میکند چه ویژگیهایی خواهد داشت؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که ویژگیهاي حکومت مهدوي
همان ویژگیهاي حکومت علوي است ;با این تفاوت که حکومت علوي تنها در گسترهاي محدود از کره خاك و در مدت زمانی
ناچیز برقرار شد و آن حضرت هم به دلیل درگیري در جنگهاي داخلی، نتوانستبه همه آنچه که در نظر داشت جامه عمل پوشد;
اما امام مهدي، علیهالسلام، با پیش گرفتن سیره جدش امیرالمؤمنان، علی، علیهالسلام، جهان را تا آستانه برپایی قیامت از عدالت پر
میسازد و به همه اهداف خود دست مییابد. در قسمت قبل این مقاله به برخی از ویژگیهاي حکومت علوي اشاره شد. از جمله
اینکه آن حضرت نظارت دقیقی به کارگزاران خود داشتند و اقدامات متعددي را براي حفظ آنها از لغزش و اشتباه معمول
میداشتند. که در مجموع میتوان این اقدامات را به دو دسته اقدامات فکري و فرهنگی و اقدامات اجرایی و حکومتی تقسیم کرد.
از جمله مهترین اقدامات اجرایی و حکومتی آن حضرت انتخاب اصلح براي مدیریتبود. در این قسمت از مقاله ابتدا ویژگیهایی را
که در دیدگاه امام علی، علیهالسلام، باید در یک مدیر شایسته وجود داشته باشد، بررسی کرده و در ادامه به دیگر اقدامات اجرایی
و حکومتی آن حضرت اشاره میکنیم: از دیدگاه امام علی، علیهالسلام، یک مدیر شایسته باید ویژگیهایی داشته باشد که برخی از
آنها عبارتند از: الف) کارایی پیشواي جامعه اسلامی، قبل از به کارگیري مدیران بایستی کارایی آنان را بیازماید و بعد از اطمینان از
تواناییشان، آنها را به کار گمارد. اگر در انتخاب مدیر رابطه قوم و خویشی و دوستی و... ملاك قرار گیرد و تمایلات شخصی و
حزبی دخیل گردد، موجبات تباهی جامعه فراهم میآید. زیرا، از یک طرف فرد نالایق به دلیل عدم توانایی کارهاي مربوطه را تباه
میکند و از طرف دیگر جامعه از خدمات مدیریتی افراد شایسته محروم میماند. امیرمؤمنان به مالک اشتر توصیه میکند: سپس در
کارهاي کارمندانتبنگر و آنها را با آزمایش و امتحان به کار واداردر همین نامه مالک را از به کار گرفتن کسانیکه در حکومت
قبلی شریک ستمهاي آنان بودهاند بر حذر میدارد و آنان را بدترین مشاور و همکار معرفی مینماید. ( 2) ب) اطاعت از رهبر و
حکومت مرکزي از آفات بزرگ مدیریت در یک جامعه آن است که کارگزاران در اندیشه و عمل احساس استقلال نمایند و خود
را مقید به فرمان مافوق ندانند. در این صورت قدرت رهبري و حکومت مرکزي کاهش مییابد و سرانجام به تجزیه پنهان یا آشکار
( منجر میشود. یکی از دلایل محبت و اطمینان امیرالمؤمنین به مالک اشتر، اطاعت محض او از رهبر و دعوت مردم بدین امر بود. ( 2
هیت عراق گردیده و ماموریتیافته بود تا مانع عبور لشکریان معاویه شود، » کمیل بن زیاد نخعی ( 3) از طرف حضرت فرماندار
ناخواسته از این امر غفلت ورزید و براي جبران این کاستی خود، بدون هماهنگی با فرمانده کل یعنی امام علی، به برخی از قلمرو
معاویه در ماموریتسرزنش میکند به اقدام ناهماهنگ او نیز اعتراض مینماید. ( 4) البته این سخن بدان معنی نیست که همه
کارگزاران باید از لحاظ فکري و سلیقهاي با رهبر یکسان باشند. این امر نه ممکن است و نه لازم. دیگران حق دارند دیدگاه و
پیشنهادهاي خود را با رهبر در میان بگذارند. اما اگر مقبول رهبر نیفتاد، حق خروج از اطاعت وي را ندارند. ( 5) ج) دلسوزي براي
بیت المال اموال عمومی، همانگونه که از اسمش پیداست، متعلق به همه مردم است و حاکم بایستی به عنوان خزانهدار امین، بر نحوه
خرج کردن آن نظارت داشته باشد و بیش از آنچه براي اموال شخصی خود دل میسوزاند، براي اموال عمومی دلسوزي نماید و در
صفحه 26 از 69
سلامت آن بکوشد در غیر این صورت یافتن راههاي گریز از قانون براي سوء استفاده از بیت المال کار دشواري نخواهد بود. حاکم
اگر بخیل و ستمگر باشد، اموال مردم را به نفع خود تصرف میکند و به حیف و میل آن و مقدم داشتن گروهی بر گروه دیگر اقدام
مینماید. ( 6) امیرالمؤمنین از اینکه بعد از پیامبر خلافتبه دستبیخردانی افتاد که بیت المال را به غارت بردند و آزادي بندگان
خدا را سلب نمودند اظهار تاسف میکند. ( 7) د) اعتقاد به حقوق متقابل مردم و حکومت از دیدگاه حکومتی امام علی، حق و
تکلیف از یکدیگر جدا نیست. هر کس که حقی دارد، بر عهدهاش حقی نیز هست: حق به نفع کسی جریان نمییابد جز اینکه در
مقابل برایش مسؤولیتی به وجود آورده و حق بر زیان کسی جاري نمیشود جز اینکه به همان اندازه به سود اوست. ( 8) در برخی از
روایات نبوي، کسی که از حقوق عمومی استفاده نماید ولی براي جامعه کاري انجام ندهد ;ملعون شمرده شده است. امیرمؤمنان در
پاسخ یکی از یارانش که توقع داشت از غنایم مسلمانان بهرهاي داشته باشد فرمود: این مال نه مال من است نه مال تو، غنیمتی است
که مسلمانان با شمشیرهاشان به دست آوردهاند، اگر تو هم در نبرد بودهاي سهمی داري وگرنه دستاورد آنها براي غیر دهان آنان
نخواهد بود. ( 9) یعنی هر کس به اندازه زحمتی که کشیده است مزد دریافت میکند ;مگر آنکه توانایی کار نداشته باشد که در
این صورت خداوند حقی را براي آنان در ثروت ثروتمندان قرار داده است. حضرت از آن جهت عدل را بهترین جود دانست که در
آن هر صاحب حقی به حق میرسد (; 10 ) همانگونه که حکومتبر مردم حقوقی دارد، مردم نیز بر حکومتحقوقی دارند (; 11 ) که
اگر یک طرف به وظایف خود عمل نکرد، بر دیگري نیز وظیفهاي باقی نمیماند. حضرت بعد از آنکه وظیفه خود را در برابر
نیروهاي مسلح بیان میکند میفرماید: وقتی من چنین کردم نعمتخداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردید،
موظفید از فرمان من سرپیچی نکنید. ( 12 ) کارگزار دولت اسلامی حق ندارد به صرف ریاست و تسلطش بر مردم به صورت یک
طرفه امر کند و از دیگران طاعتبخواهد زیرا این امر موجب کینه و خشم زیردستان میگردد و حتی دین آنان را به تباهی
میکشاند و زمینه از میان رفتن قدرت و حکومت را فراهم میآورد. ( 13 ) امام، علیهالسلام، به اشعث ابن قیس والی آذربایجان
مینویسد: حق نداري درباره رعیت استبداد به خرج دهی. ( 14 ) آن حضرت هم خود به حقوق متقابل مردم و دولت معتقد بود و هم
به کارگزارانش توصیه میکرد چنین باشند. ه) فدا نکردن دین به پاي مصلحت امام علی، علیهالسلام، بعد از رحلت رسول خدا، با
آنکه جانشینی ایشان را حق مسلم خود میدانست ;اما چون براي دین احساس خطر کرد، حکومت و فرمانروایی را رها ساخت.
وقتی به وي ایراد میگرفتند که تقسیم مساوي بیت المال بسیاري را از اطرافت پراکنده میکند و این بر خلاف مصلحت و سیاست
است. فرمود: میگویید پیروزي و استوار کردن حکومتم را با ستم به دست آورم؟! به خدا سوگند چنین نمیکنم... این کار ممکن
است در دنیا موجب سربلندي شخص شود ولی در آخرت موجب سرافکندگی وي میگردد. ( 15 ) و) دوري از تجملگرایی و
چاپلوسی امیر مؤمنان در طول حکومتش از همه کارگزاران خود و حتی از همه مردم عادي زاهدانهتر میزیست و هرگاه فرمانداري
به تجمل گرایی روي میآورد مورد سرزنش وي قرار میگرفت. ( 16 ) هرگاه کسی او را ستایش میکرد میفرمود: ستایش
مخصوص خداست، آنچه انجام دادهام وظیفه من بوده و هنوز هم وظایفم را انجام ندادهام. براحتی با من حرف بزنید و پیشنهادهاي
خود را بگویید و از سخن عدالت آمیز دریغ مکنید که مافوق اشتباه نیستیم. ( 17 ) از ویژگیهاي آدمی آن است که تکرار یک سخن
هرچند بداند خالی از صحت و واقعیت است، بر وي تاثیر میگذارد و ناخواسته باور میکند، بویژه آنکه براي او منفعتیا مصلحتی
در بر داشته باشد. زمامداران در معرض این خطر قرار دارند که گروهی چاپلوس با به دست آوردن پست و مقامی به تعریف و
تمجید از حاکم بپردازند و از این طریق او را بفریبند. ( 18 ) لطف و سالوس جهان خوش لقمهایست کمترش خور، کان پر آتش
لقمهایست آتشش پنهان و ذوقش آشکار دود آن پیدا شود پایان کار ( 19 ) امام امیرالمؤمنین هر کجا احساس میکردند اندکی بوي
تملق و چاپلوسی به مشام میرسد و یا عملی موجب کبر و غرور حاکم است از آن جلوگیري به عمل میآورد ;چنانکه مردم انبار
حرب که پیاده در کنار مرکب حضرت حرکت میکرد فرمود: بازگرد که پیاده » رااز دویدن جلو مرکب خلیفه منع کرد ( 20 ) و به
صفحه 27 از 69
حرکت کردن چون تویی در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور براي والی و ذلت و خواري براي مؤمن است. ( 21 ) در نامههایی که به
استفاده نمیکرد و تنها آنان را «... استاندار محترم، جناب آقاي فلان و » استانداران و کارگزاران خود مینوشتحتی از الفاظی مانند
یابن حنیف ( 23 ) مورد خطاب قرار میداد. ز) افراد ضعیف یا خائن از او احساس » 22 ) و یا لقب ) « مالک بن الحارث الاشتر » به اسم
امنیت نکنند زمامدار جامعه اسلامی نبایستی بگونهاي عمل نماید که کارگزارانش احساس کنند در هر حال میتوانند پستخود را
حفظ نمایند و بدین گمان باشند که اگر فردي معروف و مهرهاي مهم در حکومتشد امام مسلمین توانایی عزل او را ندارد، بلکه
سرپرست جامعه اسلامی هرگاه احساس کرد یکی از مدیران ضعیف است - هرچند فردي متدین است - و مرتکب خیانتی شد
بایستی با قاطعیت او را از کار برکنار نماید. چنانکه امیرالمؤمنین با همه علاقه و محبتی که به محمد بن ابیبکر داشت، وي را از
حکومت مصر برداشت و فردي قویتر یعنی مالک اشتر را به جاي او گمارد گرچه این امر محمد را ناخشنود ساخت. ( 24 ) ابوموسی
اشعري که حاکم کوفه بود در کار اعزام نیرو کارشکنی میکرد. حضرت به او نوشت: فکر نکن آدم مهمی هستی، کسان دیگري
2. نظارت خاص بر ( هستند که میتوانند چنان به جاي تو انجام وظیفه کنند که نامت فراموش شود و کسی سراغت هم نگیرد. ( 25
کارگزاران حضرت امیر هرچند کارگزاران خود را همیشه به یاد خدا و ترس از قیامت دعوت میکرد و با کلمات زیبا و تکان
دهنده آنان را متوجه مسؤولیت الهی مینمود اما هرگز بدین اکتفا نمیکرد، زیرا هر انسانی - جز معصوم - در معرض وسوسههاي
شیطان است. از اینرو بر کارگزاران و مدیران خود جاسوس میگمارد و حتی بر جاسوسان نیز جاسوس دیگري قرار میداد ( 26 ) و
از این طریق کارکرد مدیران خود را دقیقا زیر نظر میگرفت. به کارگزاران برجسته خود نیز سفارش میکرد بر مدیران جزء
جاسوس بگمارند و چنانچه این جاسوسان به طور دسته جمعی از خیانت مدیري خبر دادند به گزارش آنان توجه نموده، خائن را
آشکارا مجازات کنند. ( 27 ) به یکی از فرمانداران خود - کعب بن مالک - نوشت: افرادي از یارانت را تک تک به روستاها و
آبادیهاي دورافتاده بفرست تا شیوه زندگی و و اعمال آنها را برایت گزارش کنند. ( 28 ) در چندین جاي نهجالبلاغه، حضرت
و... استفاده کرده است که نشان میدهد « جاسوسان گزارش کردهاند » ،« به من خبر دادهاند » خطاب به مدیران خود از واژههایی چون
در جاهاي مختلف جاسوسان امینی از طرف او بودهاند. ( 29 ) وي بر وضع زندگی و معیشتی کارگزاران نیز نظارت داشت و اگر
مشاهده میکرد وضع خانه و املاك آنان به طور غیر عادي تغییر یافته و رو به ترقی نهاده است، به آنان هشدار میداد و بازخواست
مینمود. شریح قاضی ( 30 ) را به دلیل خرید خانهاي به هشتاد درهم ملامت کرد که مبادا از حرام باشد و اگر از حلال هم باشد از
عزت قناعتبه دام ذلت دنیا طلبی افتادن است ( 31 ) به یکی دیگر از کارمندانش که خانه مجللی ساخته بود نوشت: سر و کله طلا و
نقره پیدا شده است!! ( 32 ) وجود جاسوسان و گزارشگران در هر نظامی ضروري است. زیرا تصمیم گیري صحیح امام و پیشواي
جامعه جز در پرتو اطلاعات کافی از اوضاع و احوال کشور و نحوه کارکرد مدیران میسر نیست. مدیر جامعه چنانچه بموقع در
جریان انحراف یا زیانی به مردم و حکومت قرار گیرد، میتواند از بروز خسارات سنگین و گاه جبران ناپذیر جلوگیري نموده امور
را به دلخواه خود هدایت کند. حاکم به استناد همین گزارشها به نقاط ضعف و قوت مدیران خود پی برده به تشویق و تنبیه آنان
اقدام مینماید. البته نظارت نباید چنان باشد که مدیران را از کار دلسرد و به حاکم بدبین نماید، جاسوسان نباید اجازه داشته باشند
در امور مدیران دخالت نمایند. او چشم حاکم است و وظیفه چشم تنها دیدن و گزارش دادن است و تجزیه و تحلیل آن به عهده
مغز یا رهبر جامعه میباشد. 3. نظارت عمومی اسلام بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر همگان را موظف کرده است که
نسبتبه دیگران احساس مسؤولیت داشته باشند و احدي را از این امر استثنا نکرده است. به طوري که یک فرد عادي اجازه دارد
حیاي جمعی به وجود میآورد و جلو » بالاترین شخص مملکت راامر به معروف و نهی از منکر کند. همین نظارت همگانی است که
بسیاري از مفاسد و خلافها را میگیرد. امیرالمؤمنین بر اساس معارف اسلامی، حکومتخود را به گونهاي طراحی کرده بود که
مردم حق داشتند اظهار نظر کنند و حقوق خود را مطالبه نمایند. او خود صبحگاهان وارد بازار میشد و به تجار و اهل بازار
صفحه 28 از 69
تذکراتی میداد. در ساعتهایی از روز براي رسیدگی به شکایات مینشست و هر کس اجازه داشت، مستقیما مشکلات و شکایات
خود را با پیشوایش در میان بگذارد. براي آنکه مردم بتوانند هر لحظه شکایتخود را به حاکم برسانند حضرت در کوفه خانهاي
بیت القصیص نامیده میشد، میانداخت. ( 33 ) آن حضرت » معین کرده بود که هر کس شکایتی داشت مینوشت و در آن خانه که
به فرماداران خود نیز توصیه میکرد صبح و عصر براي رسیدگی به امور مردم بنشینند و به پرسشهاي مردم بدون واسطه پاسخ دهند.
34 ) به مالک اشتر سفارش میکند اگر مردم نسبتبه کارهاي تو بد گمان شدند عذر و دلیلت را آشکارا بر ایشان مطرح کن و )
سوء ظنها را از ذهنشان دور نما. ( 35 ) وقتی یک مدیر احساس کند باید در مقابل کارهاي خود به افکار عمومی پاسخگو باشد، به
ناچار کارها را طوري سامان میدهد که بتواند از آنها دفاع کند. امیرالمؤمنین خود به مردم کوفه میفرمود: اگر با غیر مرکبم و بار
4. انجام کارها از راههاي قانونی امیرالمؤمنین هنگام اعزام کارگزاران ( آن و غلامم فلان از نزد شما رفتم بدانید خیانت کردهام. ( 36
یا ماموران مالیاتی، وظایف آنان را طی نامههایی ابلاغ میکرد و هشدار میداد که بعد از ابلاغ قوانین و شرح وظایف، حجت تمام
است و اگر تخلفی صورت گیرد بهانهاي مورد قبول نخواهد بود ( 37 ) ، براي مالیات بگیران، ریز وظایفشان را معلوم میکرد که
سلام کنند، با مهربانی و تواضع سخن بگویند، به خانه افراد براي مهمانی نروند ( 38 ) و... نحوه برخورد مدیر و کارگزار را با غیر
5. نشان دادن لغزشگاهها به کارگزاران بسیار پیش میآید افرادي که جدا قصد ارتکاب خلاف یا ( مسلمانان بیان مینمود. ( 39
خیانتی نداشتهاند ;اما به دلیل عدم آگاهی و شناخت لغزشگاهها، ناخواسته گرفتار شدهاند که اگر به آنان هشدار داده میشد ;بدین
مشکل مبتلا نمیشدند. این مساله مخصوصا نسبتبه حاکمان مصداق زیادي دارد. زیرا گروهی زیرك و فرصت طلب همیشه در
صددند با لغزاندن حاکم از قدرت او سوء استفاده نموده، منافعی کسب کنند. خطري که هرچه صاحب قدرت قویتر و با نفوذتر
باشد شدت بیشتري مییابد. بیشترین کسانی که ممکن است زمامدار را از راه حق و انصاف منحرف نمایند، اقوام و اطرافیان اویند
آنان به اعتبار قرابتشان به زمامدار، به اموال مردم دست درازي میکنند و هنگام خرید و فروش با بی انصافی با دیگران معامله
میکنند. حاکمان اسلامی نبایستی زمین یا مزرعهاي در اختیار آنان قرار دهند زیرا بر همسایگان ستم روا داشته، بار خود را بر آنها
تحمیل مینمایند که در این صورت استفادهاش مال آنها، بدنامی و رسواییش از آن حاکم است. ( 40 ) یکی دیگر از عوامل لغزش
مدیران نرسیدن حقوق کافی به آنهاست. وقتی حقوق دریافتی کارکنان دولت تکافوي زندگی روزمره آنان را نکند، علاوه بر اینکه
دچار اضطراب روحی میگردند، در انجام وظیفه سستی میکنند، براي جبران کمبود خود به اموال مردم دست درازي مینمایند و
6. تشویق ( امنیت اداري مردم را به مخاطره میافکنند. این مساله مخصوصا در مورد قضات از اهمیتبیشتري برخوردار است. ( 41
براي دلگرم کردن زیردستان و به جهت فعال کردن بیشتر آنان، حاکم باید آنها را مورد تشویق قرار دهد، اما بایستی مواظب باشد تا
در تشویق، تبعیض ناروا صورت نگیرد. اگر فردي صرفا به دلیل دوستی و نزدیکی به حاکم مورد تشویق قرار گیرد، بدون آنکه کار
مهمی انجام داده باشد این امر از طرفی موجب غرور کاذب در وي میشود و از طرف دیگر دلسردي دیگران را به دنبال خواهد
داشت. حاکم اسلام نبایستی تلاش یکی را به دیگري نسبت داده، ارزش خدمت او را کمتر از آنچه هستبه حساب آورد. بزرگی
شخص نباید موجب آن شود که کار کوچکش را بزرگ بشمارند و معروف و مشهور نبودن فردي سبب نگردد خدمت پرارجش
کوچک جلوه داده شود. ( 42 ) تشویق زیر دستان و حق شناسی از آنان رابطه حاکم و ماموران او را استحکام میبخشد. شجاعان را
شجاعتر میکند و مسامحه کاران را به خواستخدا، به حرکت درمیآورد. گروهی از ساکنان مدینه، به معاویه پیوسته بودند، سهیل
بن حنیف که از طرف امام، علیهالسلام، حاکم مدینه بود ;از این واقعه اندوهگین شد. حضرت براي دلداري او نوشت: ناراحت
مباش. اینها از ستم نگریختهاند و به عدل پناه نبردهاند. امام، بعد از پایان ماموریت کارگزاران خود، از زحمات آنان تشکر میکرد،
از مردم کوفه به دلیل فداکاري در جنگ جمل قدردانی کرد، یاد شهداي بصره و کارگزاران شهیدش را گرامی میداشت و از
صفات نیکوي زندگان آنها یاد میفرمود. تشویق لزوما نباید مستلزم هزینههاي سنگین باشد، بلکه گاهی بر شمردن کارهاي مهم
صفحه 29 از 69
کارگزاران امر تشویق را تحقق میبخشد. البته این سخن به معنی نفی پاداشهاي مالی نیست اما نباید بر آن تکیه داشت. امیرمؤمنان
در همین خصوص میفرماید: اگر پیامبران داراي سلطنت و قدرت بودند و خداوند گنجهاي طلا و باغهاي سرسبز و خرم را در
اختیار آنان قرار میداد بگونهاي که همه سرکشان سر تعظیم فرود میآوردند، اما مناسب نبود، زیرا در این صورت ایمان آنها به
خاطر ترس یا به واسطه علاقه به مادیات بود و خلوص نیت ایشان از میان میرفت. 7. تنبیه: تنبیه چنانکه از اسمش پیداستبایستی
موجب بیدار شدن و اصلاح افراد باشد. زیرا اگر براي کینه توزي و تشفی خاطر باشد، آن انتقام است نه تنبیه. تنبیه شونده باید
صریحا از علت تنبیه خود آگاه شود. اما در هر حال از حد اعتدال نباید خارج شد، زیرا افراط در آن، آتش لجاجت را شعلهور
میکند. تنبیه نیز همچون امر به معروف و نهی از منکر از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال مییابد و در هر حال
معقل بن قیس فرمانده لشکر امام، » مصقلۀ بن هبیره از فرمانداران امام، اسیران بنی ناحیه را از » . راه جبران خطا را نباید بست
علیهالسلام، خرید و آزاد ساخت. اما هنگامی که حضرت از او مطالبه غرامت کرد به شام گریخت، امیر مؤمنان در این باره فرمود:
خداوند روي مصقله را سیاه کند. کار بزرگواران را انجام داد اما خود چون بردگان فرار کرد، هنوز ثناخوان به مدحش نپرداخته بود
که او را ساکت کرد... اما اگر مردانه ایستاده بود، همان مقدار که داشت از او میپذیرفتم و تا هنگام قدرت و توانایی به او مهلت
میدادم. اشعثبن قیس را سخت تهدید و سرزنش کرد اما براي آنکه به وي اطمینان دهد خشم امیرالمؤمنین وي را از جاده انصاف
دور نخواهد کرد در پایان نامه فرمود: امید است رئیس بدي براي تو نباشم. مولاي متقیان در مقابل خیانتکار هرگز سستی نمیکرد،
هرچند از سابقه خوب و خدمات ارزنده قبلی برخوردار بود. به ابن عباس با آن همه سابقه درخشان فرمود: اگر حسن و حسین هم
کار تو را کرده بودند هیچ پشتیبانی و هواخواهی از ناحیه من نمیدیدند و در اراده من اثر نمیگذارند تا آنگاه که حق را از آنها
بستانم... گاهی به کارگزاران خائن مینوشت: تو را چنان خوار و فقیر میکنم که خرج زن و بچهات را نداشته باشی. در
سخنرانیهاي عمومی گاهی سربازان و فرماندهان خود را به دلیل سستی و کوتاهی در جنگ سرزنش میکرد و براي آنکه آنان را به
غیرت و حرکت وادارد یک سرباز معاویه را در اطاعت از فرماندهی، از ده سرباز خود برتر میشمرد. امام علی، علیهالسلام، روزي
صدایی شنید که کمک میطلبید. قضیه از این قرار بود که فردي پیراهنی خریده و به فروشنده پول تقلبی داده و در مقابل اعتراض
او، وي را سیلی زده بود و اکنون داشتند مشاجره میکردند. بعد از معلوم شدن صحت مطلب، حضرت به فروشنده گفت: سیلی را
قصاص کن. گفت: بخشیدم. فرمود: خود دانی ولی خود چند سیلی به صورت ضارب نواخت و فرمود: این هم حق حاکم. آري این
است آن عدالتی که مردي چون علی، علیهالسلام، جان شریفش را بر سر آن نهاد و گرنه صرف عدالت اخلاقی و شخصی اگر
امکان داشته باشد! آنگونه نیست که کسی را لایق شهادت براي عدالت کند. این پیراهنی است که به غیر او برازنده نیست.
پینوشتها: . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 53 . . ر.ك: همان، نامه 38 . . کمیل بن زیاد، از اصحاب علی، علیهالسلام، و شیعیان خاصان او
بود، به جرم اعتقاد به تشیع به دستحجاج بن یوسف به شهادت رسید (ابن ابی الحدید، همان، ج 17 ، ص 149 ). . ر.ك: نهجالبلاغه،
نامه 61 . . ر.ك: همان، کلمات قصار 321 . . ر.ك: همان، خطبه 131 . . ر.ك: همان، نامه 62 . . همان، خطبه 216 و نامه 5. . همان،
. . خطبه 232 . . ر.ك: همان، کلمات قصار 437 . . ر.ك: همان، خطبه 34 . . همان، نامه 50 . . ر.ك: همان، نامه 53 . . همان، نامه 5
45 و کلمات قصار 355 . . همان، خطبه 216 . . ر.ك: همان، نامه 53 . . مولانا، جلالالدین ،75 ، همان، خطبه 126 . . ر.ك: همان، نامه 3
. . رومی، مثنوي، دفتر اول، 1854 . . ر.ك: نهجالبلاغه، کلمات قصار 73 . . همان، کلمات قصار 322 . . ر.ك: همان، نامه 53 و 13
ر.ك: همان، نامه 45 . . ر.ك: همان، نامه 34 و خطبه 68 . . همان، نامه 63 . . ر.ك: مرد نامتناهی، ص 113 . . ر.ك: نهجالبلاغه،
40 ،... . شریح ، نامه 53 . . قاضی ابویوسف، کتاب الخراج، ص 128 ، نقل از: مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص 127 . . نامه 20،33
قاضی، از زمان خلیفه دوم تا زمان عبدالملک بن مروان یعنی حدود شصتسال منصب قضاوت داشت، امیرالمؤمنین میخواست او
را از قضاوت عزل نماید ;اما با مخالفتشدید مردم مواجه گشت که قاضی منصوب عمر را نباید از کار برکنار کرد. حضرت نیز
صفحه 30 از 69
براي جلوگیري از پراکندگی مردم وي را در همان شغل نگه داشت، روزي بر وي خشم گرفت و او را به قریهاي یهودي نشین در
تبعید کرد ولی بار دیگر او را به کوفه بازگرداند. این قاضی حدودا نود ساله، خانهاي به قیمت هشتاد « ببانقیا » اطراف مدینه به نام
دینار خریده بود که در شرایط فقر عمومی مردم، براي امیرالمؤمنین قابل تحمل نبود کارگزارانش روحیه کاخ نشینی داشته باشند
علاوه بر اینکه احتمال داشت از راه حرام، پول خرید آن را به دست آورده باشد. . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 3. . همان، کلمات قصار
. . 325 . . ر.ك: ابن ابی الحدید، ج 17 ، ص 87 . . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 67 . . همان، نامه 53 . . ابن ابی الحدید، همان، ج 17 ، ص 200
. . 51 . . ر.ك: همان، نامه 19 . . ر.ك: همان، نامه 53 . . ر.ك: همان، نامه 53 ، ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 53 . . ر.ك: همان، نامه 25،26
ر.ك: همان، نامه 53 . . ر.ك: همان، نامه 53 . . ر.ك: همان، نامه 70 . . ر.ك: همان، نامه 42 . . ر.ك: همان، نامه 2. . ر.ك: همان،
خطبه 218 . . ر.ك: همان، نامه 34 و 35 . . ر.ك: همان، نامه 13 . . ر.ك: همان، نامه 53 . . ر.ك: همان، خطبه 192 . . ر.ك: الحرانی،
الحسن بن علی، تحفالعقول، ص 84 . . ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 44 . . اشعثبن قیس در زمان امیرالمؤمنین، نقش عبدالله بن ابی در
زمان رسول خدا را بازي میکرد و سرکرده منافقان بود. ابن ابی الحدید، همان، ج 1، ص 297 . . نامه 5 ;همچنین ر.ك: ابن ابی
الحدید، همان، ج 14 ، ص 34 . . همان، نامه 41 . . ابن ابی الحدید، همان ج 15 ، ص 138 ;نهجالبلاغه، نامه 43 و 50 . . ر.ك:
. 34 . . ر.ك: همان، خطبه 90 . . ر.ك: مرد نامتناهی، ص 146 ، نهجالبلاغه، خطبه 27،29
هزاره گرایی